نامهها توسط نوید انتظاری ترجمه و برای انتشار در ویژهنامه فروید گروه روانکاوی دیگری آماده شده است.
به ساندور فرنزی، ۴ اوت ۱۹۰۸
همکار گرامی
من همین الان یک اتاق برای شما در هتل بیلیوو رزرو کردم، که خیلی از ما دور نیست. به دلیل موقعیت منزوی خانه ما، امکان تهیه جایی نزدیکتر وجود ندارد. باید بگویم که ما منتظر ورود شما هستیم، اگرچه لذتی که پیشبینی میکردم به دلیل تغییر برنامهها از بین رفته است. زیرا در یک سپتامبر باید مستقیماً به انگلستان بروم، جایی که خانوادهی برادرم منتظرم هستند، و در نتیجه نمیتوانم از همراهی شما آنطور که در نظر داشتم برای گشت و گذار در شهرهای هلندی در طول هفته پیشرو، بهره مند شوم. من غرق در چیزهایی هستم که باید نوشته شوند، همه چیز را دشوارتر و کندتر از آنچه انتظار داشتم مییابم، و امیدوارم که شما گهگاهی مرا از این وضعیت بیرون بکشید. من تاکنون بهرهی زیادی از تعطیلات نبردهام.
پسرانم خوشحال خواهند شد اگر شما به کوهنوردی علاقمند و مایل به شرکت در گشت و گذاری باشید که آنها برنامهریزی میکنند.
خانهی ما همیشه به روی شما باز خواهد بود، اما من میخواهم احساس استقلال کنید و امیدوارم اگر من رسیدگی به تعهداتم را ادامه دهم، غافلگیر نشوید.
فعلا خدانگهدار؛ ارادتمند شما، فروید

درباره ساندرو فرنزی اینجا بخوانید.
شاندور فرنتسی (۱۸۷۳–۱۹۳۳) روانکاو مجارستانی و از نظریهپردازان اصلی مکتب روانکاوی بود که ارتباطی عمیق و پرتنش با زیگموند فروید داشت. فرنتسی که در یک خانواده یهودی-لهستانی با نام اصلی ساندور فرنکل به دنیا آمد، بعدها نام خانوادگی خود را به فرم مجاری فرنتسی تغییر داد. او از حامیان اولیه فروید محسوب میشد و بین سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۱۹ ریاست انجمن بینالمللی روانکاوی را بر عهده داشت. رابطه این دو روانکاو نامدار از طریق بیش از ۱۲۰۰ نامه که میانشان رد و بدل شده بود، مستند شده است. این نامهنگاریهای گسترده که بعدها در کتاب «نامههای فروید و فرنتسی» (۱۹۹۳) منتشر شد، نشاندهنده رابطهای همازنظر علمی و هم از نظر عاطفی پیچیده بین آنهاست.
اختلاف نظرهای اساسی بین فرنتسی و فروید بهتدریج باعث ایجاد شکاف بین آنها شد. مهمترین نقطه افتراق، باور فرنتسی به واقعی بودن گزارشهای بیماران از سوءاستفاده جنسی در کودکی بود، در حالی که فروید این گزارشها را ناشی از فانتزیهای بیمار میدانست. فرنتسی همچنین بر خلاف روش «بیطرفی تحلیلی» فروید، به مداخله فعالتر درمانگر و رواندرمانی مبتنی بر «اینجا و اکنون» تأکید داشت. این تفاوتهای نظری سرانجام به سردی روابط آنها انجامید، بهگونهای که ارنست جونز، زندگینامهنویس فروید، در توصیفی جنجالی فرنتسی را در اواخر عمر «روانیرنجور» خواند، توصیفی که بسیاری آن را ناشی از تنشهای سیاسی درون جنبش روانکاوی میدانند.
فرنتسی در سالهای پایانی عمر خود که از بیماری کمخونی پرنیشیوز رنج میبرد، یکی از تأثیرگذارترین مقالههای خود با عنوان «سردرگمی زبانی» را در کنگره روانکاوی سال ۱۹۳۲ ارائه کرد. در این نظریه انقلابی، او استدلال کرد که سوءاستفاده از کودک زمانی رخ میدهد که والدین «زبان عشق کودکانه» را با «زبان شهوت بزرگسالانه» اشتباه میگیرند. این ایده که امروزه در روانکاوی رابطهای (Relational Psychoanalysis) پررنگ است، نشاندهنده نبوغ نظری فرنتسی بود. از دیگر نظریات مهم او میتوان به مفهوم «بازگشت به رحم» (Regressus ad Uterum) در کتاب «تالاسا: نظریهای دربارهٔ تناسلیت» (۱۹۲۴) اشاره کرد که در آن میل به بازگشت به درون رحم را بهعنوان یکی از نیروهای اساسی روان انسان تحلیل کرده بود. میراث فکری فرنتسی اگرچه در زمان حیاتش تحتالشعاع اختلافاتش با فروید قرار گرفت، اما در دهههای اخیر مورد بازبینی و تقدیر مجدد قرار گرفته است.
به ارنست جونز، ۷ مارچ ۱۹۳۹
جونز عزیز
هنوز هم برایم تعجبآور است که ما انسانها چقدر کم میتوانیم آینده را پیشبینی کنیم. زمانی که شما، اندکی پیش از جنگ، از تأسیس یک انجمن روانکاوی در لندن گفتید، هرگز تصور نمیکردم که یک ربع قرن بعد، در چنین نزدیکی به شما و این انجمن زندگی خواهم کرد؛ چه رسد به اینکه فکر کنم روزی من خودم، با وجود سکونت در چنین مجاورتی، نمیتوانم در جشن شما شرکت کنم.
اما در ناتوانی خویش، ناگزیریم هر آنچه را تقدیر برایمان رقم زده بپذیریم. از این رو، باید به فرستادن درودی صمیمانه و آرزویی خالصانه برای انجمنتان از دوردست – و در عین حال چنین نزدیک – بسنده کنم. رویدادهای سالیان اخیر، لندن را به کانون اصلی جنبش روانکاوی بدل ساخته است.
باشد که انجمن شما بتواند مسئولیتهای خطیر پیشرو را با درخشانترین شیوه به انجام رساند.
دوست قدیمی شما، زیگموند فروید
درباره ارنست جونز اینجا بخوانید.
آلفرد ارنست جونز (۱۸۷۹–۱۹۵۸)، عصبشناس و روانکاو برجسته ولزی، از چهرههای کلیدی در توسعه روانکاوی فروید در جهان انگلیسیزبان بود. او در سال ۱۹۰۸ با زیگموند فروید ملاقات کرد و این دوستی تا پایان عمر فروید در ۱۹۳۹ ادامه یافت. جونز نهتنها به عنوان اولین روانکاو انگلیسیزبان شناخته میشود، بلکه بهعنوان زندگینامهنویس رسمی فروید نیز سهجلد کتاب جامع درباره زندگی و آثار او نوشت. رابطه این دو فرازونشیبهای بسیاری داشت؛ از همکاریهای علمی نزدیک تا اختلافنظرهای نظری، اما همواره بر اساس احترام متقابل پایدار ماند.
جونز در سال ۱۹۱۲ به پیشنهاد فروید، «کمیته مخفی» را تشکیل داد که گروهی از وفاداران به روانکاوی، مانند کارل آبراهام و ساندور فرنتزی، در آن حضور داشتند. هدف این کمیته، حفظ یکپارچگی نظریههای فروید در برابر انتقادها و انشعابهایی مانند اختلاف با کارل یونگ بود. نامههای متعددی بین جونز و فروید ردوبادل شد که برخی از آنها به بحثهای داغ علمی میپرداختند، از جمله نقد جونز به مفهوم «فالوسمحوری» فروید و ارائه نظریههای جدید درباره رشد روانی زنان.
یکی از نقاط عطف این رابطه، نقش جونز در نجات فروید از چنگال نازیها بود. پس از الحاق اتریش به آلمان در ۱۹۳۸، جونز با سفر به وین و مذاکره با مقامات نازی، امکان خروج فروید و خانوادهاش را به لندن فراهم کرد. پس از آن، فروید آخرین سالهای زندگی خود را در انگلیس گذراند و جونز تا پایان در کنار او ماند. بااینحال، اختلافات علمی بین جونز و آنّا فروید (دختر فروید) درباره روانکاوی کودک، گاهی رابطه این دو را تیره میکرد، اما هرگز به قطع کامل ارتباط منجر نشد.
جونز علاوه بر نقشش در گسترش روانکاوی در انگلیس و آمریکا، سردبیر مجله بینالمللی روانکاوی بود و در ترجمه آثار فروید به انگلیسی همکاری داشت. پس از مرگ فروید، جونز با کمک همسرش، کاترین، به گردآوری و تحلیل نامهها و دستنوشتههای فروید پرداخت و میراث او را زنده نگه داشت. او در سال ۱۹۵۸ درگذشت و در ولز به خاک سپرده شد.
منبع
Freud, S. (1960). Letters of Sigmund Freud (E. L. Freud, Ed.; T. & J. Stern, Trans.). Basic Books.