من از کشتزار دیگری می‌روید...

واکنش به خیانت و رنج‌های آن

خیانت در روابط عاطفی یکی از دردناک‌ترین تجربیاتی است که می‌تواند بر هر دو طرف تأثیر بگذارد. در حالی که خیانت معمولاً به عنوان یک عمل نادرست و به شدت آسیب‌زننده در نظر گرفته می‌شود، واکنش‌ها به آن می‌تواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد. برخی از افراد به شدت در برابر آن خشمگین می‌شوند، در حالی که برخی دیگر به جای خشم، آن را به عنوان نشانه‌ای از مشکلات عمیق‌تر در رابطه می‌بینند. مقاله، به بررسی واکنش‌های رایج و ایده‌آل در برابر خیانت، رنج‌های ناشی از آن و پیامدهای آن برای هر دو طرف می‌پردازد.

واکنش‌های رایج در افشای خیانت

آنچه معمولاً در افشای خیانت رخ می‌دهد، خشم از یک سو و نمایشی ناامیدانه و پشیمانی از سوی دیگر است. فرد خاطی اعتراف می‌کند که مرتکب عملی به وضوح نادرست شده است، بدون آن‌که تمایلی به توجیه دلایل خود داشته باشد. او با فروتنی اذعان می‌کنند که صرفاً «احمقانه» رفتار کرده‌اند.

از سوی دیگر، شریکِ زندگیِ‌ فردِ خاطی عمیقاً جریحه‌دار و خشمگین است؛ و از سمت دیگران تشویق می‌شود تا حتی بیشتر خشمگین شود. او از دروغ‌هایی که درباره پیام‌ها و ملاقات‌ها به میان آمده شوکه شده‌ است؛ او از زشتی رفتار همسرش که با فرد دیگری رابطه جنسی برقرار کرده است (در حالی که قرار بود با او وقت حمام بگذراند) به شدت متاثر می‌شود. اتهام‌های تند و تیز، اشک‌های بی‌پایان و قهرهای طولانی، فضای رابطه را پر می‌کند. ممکن است این رابطه از هم بپاشد یا به شکلی ادامه یابد؛ اما بدون شک، خصومت و بی‌اعتمادی عمیقی برای مدت‌ها در آینده همچنان سایه‌افکن خواهد بود.

شریک خاطی به خوبی آگاه است که پس از این خیانت، حق هیچ اعتراض مشروعی ندارد و نباید انتظار بخشش یا مهرورزی داشته باشد. وظیفه‌اش این خواهد بود که بی‌وقفه و بی‌پایان به جبران اشتباهات خود بپردازد. اگر چنانچه نیاز به مشاوره و درمان در مورد خیانت یا مشکلات زوجی دارید، از این اینجا اقدام کنید.

واکنش‌های ایده‌آل در افشای خیانت

اما امکان دیگری نیز وجود دارد که ممکن است در آغاز به شکل یک فانتزی و خیال به نظر برسد. در این سناریو، هنگامی که خیانت فاش می‌شود، تمرکز اصلی بر رابطه جنسی، دیدارهای پنهانی در هتل یا بوسه‌های دزدکی نخواهد بود؛ بلکه خیانت به عنوان نشانه‌ای از نارضایتی عمیق‌تر در نظر گرفته می‌شود که هر دو شریک می‌توانند بدون کینه‌جویی، متعهد به کشف و رفع آن باشند: پرسش اصلی این خواهد بود که «چه چیزی به خیانت انجامید؟»، نه این که «چطور جرات کردی؟».

تمرکز اصلی بر این خواهد بود که چگونه یکی از آنها به نقطه‌ای رسید که آماده‌ی خیانت شد. این گفتگو نه با حسادت، بلکه با کنجکاوی و ذهنی باز پیش خواهد رفت. هدف اصلی بررسی‌ها این نخواهد بود که ملاقات‌ها در چه زمانی صورت گرفتند یا در آن اقامتگاه ساحلی چه گذشت؛ بلکه تمرکز بر شناسایی لحظه‌هایی از گسست هیجانی است که در طول سال‌های متمادی پیش از آن دیدار سرنوشت‌ساز (که به خیانت منتهی شد) شکل گرفته است.

زوج ممکن است با هم به واکاوی این موضوع بپردازند که چگونه یکدیگر را بدیهی انگاشتند، چگونه یکی از آنها احساس نادیده گرفته شدن، سوءتفاهم یا رها شدن داشت، چرا بیان دردهایشان این‌قدر دشوار بود و چگونه می‌توان در آینده مسائل را به درستی سامان داد.

بار مسئولیت تنها بر دوش فرد خیانت‌کار نخواهد بود. با بلوغی قابل تحسین، این واقعیت پذیرفته می‌شود که مشکلاتی از هر دو سو در کار بوده است. فردی که در شرایط معمول «قربانی خیانت» شناخته می‌شود، اعتراف می‌کند که تنها قسمتی از مسئولیت خیانت به عهده‌ی شریک بی‌وفایش بوده است. همچنین، فرد خاطی بیش از حد بر احساس گناه خود متمرکز نخواهد شد؛ بلکه نگران و غمگین از این خواهد بود که چرا به موقع و قبل از وقوع خیانت، نتوانسته ناراحتی و احساس فاصله‌گیری فزاینده‌ی خود را به درستی ابراز کند.

آنها اشتباه خود را نه در برقراری رابطه‌ی جنسی با دیگری، بلکه در ناتوانی از یافتن راهی برای انتقال زخم‌های هیجانی خود به شکلی درست و به موقع به شریک زندگی‌شان می‌بینند. [حال] به جای آن‌که رابطه نابود شود، بهبود می‌یابد؛ زیرا زوج با درکی عمیق‌تر از چگونگی پیشگیری از گسست هیجانی که در ابتدا به خیانت انجامید، از این بحران عبور می‌کنند.

با مرورِ رابطه‌شان، خیانت را نقطه عطفی مهم می‌دانند که پس از آن، به تدریج آموختند شریک‌هایی صبورتر، درک‌کننده‌تر و گشوده‌تر برای یکدیگر باشند. البته، این یک آرمان است. تعداد کمی از ما قادر به چنین رفتار الگووار و آرمانی خواهیم بود. احتمالاً صحنه‌هایی از آشفتگی و بی‌تعادلی نیز رخ خواهند داد. اما امید این است که با وجود خشم و حس خیانت، در مرحله‌ای بتوان به این حقیقت رسید که خیانت اتفاقی یا بی‌اساس نبوده است.

با این دیدگاه خیانت به عنوان چیزی آشکارا نادرست اما به شکلی قابل فهم در نظر گرفته خواهد شد؛ ممکن است یک فرد به مراتب مقصرتر باشد، اما نمی‌توان ادعا کرد که دیگری در شکل‌گیری شرایطی که به خیانت انجامید، هیچ نقشی نداشته است. در چنین شرایطی خیانت نه به عنوان علامتی از تمایلی خصومت‌آمیز برای پایان دادن به رابطه، بلکه به عنوان فریادی خطرناک و تحریف‌شده برای صمیمیت و ارتباط در نظر گرفته خواهد شد؛ تلاشی، هرچند به شکلی نابجا، توسط یک فرد برای بیان آنچه که عمیقاً از عشق طلب می‌کرد و بدان نیاز داشت. نمی توان کتمان کرد که در چه خیانت به تداوم رابطه منتهی شود و چه به خاتمه‌ی آن، همراه با رنج‌های درناکی خواهد بود که در ادامه به آن می‌پردازیم.

رنج‌های ناشی از خیانت

شاید تصور کنیم که مشکلات ناشی از خیانت به قدری آشکار هستند که نیازی به توضیح بیشتر ندارند، اما با این حال، ارزش آن را دارد که به برخی از این دردها و پیامدها نگاهی عمیق‌تر بیندازیم. بررسی مشکلات ناشی از خیانت قرار نیست ما را از انجام آنچه در سر می‌پروانیم [خیانت] باز دارد، بلکه صرفاً برای آگاهی بیشتر و درک عمیق‌تر از ابعاد این مسئله است.

۱. خیانت چشمان همه‌ را گریان می‌کند

ما راابطه‌ی پنهانی خود را با این امید آغاز می‌کنیم که شاید بتوانیم خوشبختی را برای خود به ارمغان آوریم، معشوقه‌مان [(نفر سومی که با او به همسرمان خیانت کرده‌ایم)] را شاد کنیم و همسر دیرینه‌ی خود را در ناآگاهیِ شیرینش نگه داریم. اما، هرچه در خیانت پیش تر می‌رویم، معشوقه‌مان از سست‌پیمانی ما به خشم می‌آید، همسر‌مان از خیانت ما در هم می‌شکند و خود ما نیز در اشک‌های پریشان و دردآلودمان، در میان آشوبی که برانگیخته‌ایم، گرفتار می‌شویم. شاید صدای گریه‌ی فرزندان‌مان نیز در پس‌زمینه به گوش برسد و اگر بخت یارمان نباشد، همسایگان یا روزنامه‌های اخلاقگرا نیز بیرحمی ما را فریاد خواهند زد. نباید به خاطر آرزوی خوشبختی سرزنش شویم؛ اما سزاوار سرزنشیم اگر گمان کنیم که می‌توانیم این آرزوها را از طریق خیانت به واقعیتی پایدار و بی‌دردسر بدل کنیم.

۲. خیانت باور به بی‌گناهی را از ما سلب می‌کند

در آغازِ خیانت، چنین می‌نمود که گویی توانسته‌ایم از چنگال ضعف‌های روان‌شناختی خود بگریزیم. دیگر نیازی نبود تا احساس اضطراب، کمبود اعتماد به نفس یا شرم را تحمل کنیم. اما دیری نمی‌پاید که جنبه‌های تاریک وجودمان دوباره سر برآوردند؛ با این تفاوت که این بار، باری سنگین‌تر بر دوش داریم: دیگر نمی‌توانیم با خشم، همسر‌مان را مقصر بدانیم و او را مانعی بر سر راه تحقق بهترین نسخه‌ی خود قلمداد کنیم.

۳. خیانت سرزنش را فراگیر می‌کند

برای مدتی، این آرامش خیال را داشتیم که مشکل تنها از سوی همسر ماست: او بود که ما را عقب نگاه می‌داشت، شور زندگی جنسی ما را خاموش می‌کرد، توانایی ما را برای شکوفایی حرف‌های‌مان محدود می‌ساخت، حالِ ما را خراب می‌کرد و فرصت‌های‌مان را تباه می‌ساخت. اما خیانت، حقیقت تلخ‌تری را برملا کرده است: این‌که بسیاری از بزرگترین مشکلاتی که ما را می‌آزارد، ریشه در خود ما دارد، یا حتی بخشی جدایی‌ناپذیر از وجود ماست. اکنون درمی‌یابیم که پیش از این، رنج‌های زندگی را در کنار همسر‌مان تحمل می‌کردیم، اما نه به خاطر همسر‌مان، بلکه به خاطر مشکلات جدایی‌ناپذیر وجود خودمان.

۴. در خیانت فراموش می‌کنیم که معشوقه یک انسان عادی است

برای توجیه ماجراجوییِ خیانت، ناگزیر بودیم باور کنیم که معشوقه‌مان از سرنوشت معمولِ دنیای فانی به دور است. باید ایمان می‌آوردیم که او از اشتباهات و ناپختگی‌های رایج انسان‌های عادی به دور است؛ این‌که او از آن فهرست بلندبالای گناهانی که طی سال‌ها در رفتار همسر‌مان دیده‌ایم، مبرا خواهد ماند. اما همان‌گونه که داستان ناعادلانه پیش رفت، به واقعیتی بنیادین و هشداردهنده رهنمون شدیم: این‌که گناهان تنها مختص همسرِ نگونبخت ما نبودند، و این‌که آن فرشته‌ی به‌ظاهر بی‌عیب (معشوق) نیز گاه می‌تواند تندمزاج، غیرمنطقی، عیب‌جو، تندزبان و بی‌تفاوت شود. اکنون آماده‌ایم تا حقیقتی تلخ را بپذیریم: این‌که عشق فرآیندی است از بزرگنمایی تفاوت‌های میان یک فرد و فردی دیگر.

۵. رویاهای بربادرفته‌ی خیانت

تا زمانی که خیانت تنها یک امکان ذهنی و دور از دسترس بود [یعنی عملا مرتکب آن نشده بودیم]، می‌توانست در لحظات تنش و فشار، مایه‌ی تسلی خاطر باشد. به خودمان می‌گفتیم که اگر روزی همه چیز غیرقابل تحمل شود، همیشه می‌توانیم به آغوش خیانت پناه ببریم. می‌دانستیم که ساده نخواهد بود، اما راهی برای گریز بود و گاه حتی ابزاری برای تهدید. اما با پوشاندن جامه عمل به این خیال، یکی از رویاهای‌مان را برای همیشه از دست داده‌ایم.

۶. احساس گناه در خیانت

این، به طور طبیعی، بسیار وحشت‌آور است. در جستجوی خوشبختی، دیگران را رنجانده‌ایم. ما باعث رنج و درد دیگران شده‌ایم. کسانی را که دوست داریم، در دریایی از غم فرو برده‌ایم. در روزگارانی که باورهای مذهبی عمیق‌تر بود، شاید می‌توانستیم به پای تندیس معبودی زانو بزنیم و طلب آمرزش کنیم. اما اکنون باید با لکنت و تردید، از افرادی واقعی که اطراف‌مان هستند و در نتیجه‌ی خیانت از ما رنجیده و خشمگین‌اند، طلب بخشش کنیم. دیگر هیچ راه فرار متعالی وجود ندارد. به آسمان شب خیره می‌شویم و به دنبال نجات می‌گردیم، اما تلاش‌مان بی‌ثمر است. خود را مهربان و خردمند می‌پنداشتیم؛ اما اکنون فهمیده‌ایم که از ابتدا احمق‌هایی دیوانه بوده‌ایم. تنها می‌توانیم «متأسفم»های بی‌حاصل را در بالش‌های خیس از اشک‌مان زمزمه کنیم.

جمع‌بندی

در پایان، هرچند خیانت در روابط عاطفی آسیب‌های عمیق و گاهی جبران‌ناپذیری به همراه دارد، اما این تجربه می‌تواند نقطه عطفی باشد که افراد را به درک بهتر از خود و شریکشان هدایت کند. تغییرات در رفتار و تعاملات ممکن است برای بهبود روابط ضروری باشد و این تغییرات معمولاً تنها با پذیرش مسئولیت و گشوده بودن به فرآیندهای درمانی یا مشاوره‌ی خیانت ممکن خواهد بود. بنابراین، هرچند خیانت به عنوان یک تجربه تلخ و پیچیده باقی می‌ماند، اما با درک عمیق‌تر از دلایل و پیامدهای آن، می‌توان در نهایت به رشد و پیشرفت رسید.

اگر چنانچه نیاز به مشاوره و درمان در مورد خیانت یا مشکلات زوجی دارید، از این اینجا اقدام کنید.

منبع

The School of Life. (n.d.). The pains of affairs. The School of Life. Retrieved February 22, 2025, from https://www.theschooloflife.com/article/the-pains-of-affairs/

The School of Life. (n.d.). What ideally happens when an affair is discovered? The School of Life. Retrieved February 22, 2025, from https://www.theschooloflife.com/article/what-ideally-happens-when-an-affair-is-discovered/

ویراستار علمی: بهار آیت‌مهر