گوستینگ

روان‌شناسی گوستینگ (قطع ناگهانی رابطه)

این مقاله ترجمه‌ی مقاله‌ای با عنوان «The psychology of ghosting» متشر شده در وب‌سایت زندگی است که توسط سها آیت‌مهر ترجمه و برای انتشار در مجله روانکاوی دیگری آماده شده است.


در دنیای قرارهای عاشقانه، زیاد طول نمی‌کشد که به پدیدهٔ غم‌انگیزی معروف به «گوستینگ» بربخوریم: کسی که زمانی به‌طور کوتاهی به او نزدیک بودیم — و منبع آرامش و اطمینان‌بخشی بزرگی بود — ناگهان و بی‌هیچ مقدمه‌ای، شاید پس از یک آخر هفتهٔ دنج یا چند ماه پرشور، از پاسخ دادن به پیام‌هایمان خودداری می‌کند، دسترسی ما به خود را از هر کانال موجودی مسدود می‌کند و عملاً از روی زمین ناپدید می‌شود.

برای درک عمیق‌تر این تجربه، باید روان‌شناسی گوستینگ را در نظر بگیریم: چه چیزی ممکن است کسی را به چنین رفتاری سوق دهد؟ وسوسه‌انگیز است که به اندوه و سردرگمیِ پس از آن با خشم پاسخ دهیم و بگوییم که گوستر (قطع‌کنندهٔ رابطه یا کسی که ناپدید می‌شود) بی‌رحم و بی‌ادب، ظالم و هیولا است. ممکن است آن‌ها واقعاً این خصوصیات را داشته باشند، اما برای بهبودی ما نیز به همان اندازه مهم است که سعی کنیم بفهمیم چه چیزی محرک رفتارشان بوده است. چرا یک فرد این‌گونه سرد از کسی که زمانی با او در رابطه بوده فرار می‌کند؟ می‌توانیم فرض کنیم که در پشت صحنه، گوستر (قطع‌کنندهٔ رابطه یا کسی که ناپدید می‌شود) با سه باور اصلی عمل می‌کند:

۱. اگر توضیح دهم، هیچ‌کس مرا درک نخواهد کرد

گوستر (قطع‌کنندهٔ رابطه یا کسی که ناپدید می‌شود) تصور می‌کند که دیگران هیچ‌گونه اشتیاقی برای شنیدن حقیقت او – به هر شکلی که بیان شود- ندارند. هیچ‌کس هرگز به دیدگاه و زاویه دید او اهمیت قائل نخواهد شد. اگر بخواهد از زاویه دید خود داستانش را توضیح دهد، با خشم و غضبی شدید مواجه خواهد شد. توضیح دادن فقط اوضاع را بدتر می‌کند. او هرگز نمی‌تواند با موفقیت بگوید: «خیلی متأسفم، فکر می‌کردم این رابطه می‌تواند پایدار باشد، اما حالا فهمیده‌ام که نمی‌شود — نه به خاطر اینکه آدم بدی هستم، فقط به این دلیل که احساساتم را اشتباه درک کردم.» چنین صحبتی، دعوت‌نامهٔ بی‌قیدوشرطی برای فاجعه خواهد بود.

در پس این درجه از بدبینی دور از واقعیت نسبت به نتیجهٔ صحبت کردن صریح، معمولاً تجربیات کودکیِ زندگی در اطراف افرادی به‌شدت ترسناک نهفته است که نمی‌توانستند هیچ ناکامی یا آسیبی از سوی فرزندان‌شان را تحمل کنند.

گوستینگ

گوستر (قطع‌کنندهٔ رابطه یا کسی که ناپدید می‌شود) از سنین پایین آموخت: «تو هرگز برای هیچ‌کاری که مایهٔ ناخشنودی من شود بخشیده نخواهی شد. من برای هر خطایی سعی خواهم کرد تو را بزنم یا به شدت تنبیه کنم، و بنابراین (به طور ضمنی) حتی زحمت تلاش برای اعتراف یا جبران را هم به خودت نده.»

تجربیات گوستر، به او یک آموزش پیشرفته در مورد ضرورتِ فریب و ریاکاری داده است. به او به طور کامل در مورد اهمیتِ حیله‌گری و خوشایندسازیِ مردم‌گریزانه (با پرهیز از صراحت) آموزش داده شده است. او یاد گرفته است که به طور افراطی دروغ بگوید، چرا که افرادِ مهمِ زندگی‌اش قادر به تحمل حقیقت او نبودند. به همین دلیل است که اکنون به بزرگسالانی تبدیل شده‌اند که برای هر آشفتگی‌هایی که ایجاد کرده‌اند، هیچ راه‌حل دیگری جز تظاهر بی‌رحمانه به بی‌گناهی [و معصومیت] نمی‌بینند. آن‌ها فقط بزدل نیستند؛ آن‌ها همچنین — در زیر این آشفتگی — به شدت هراسان و ترسیده هستند.

۲. من آن‌قدر از خودم بیزارم که نمی‌توانم با آنچه انجام داده‌ام روبه‌رو شوم

برخلاف تصور رایج، گوستر اصلاً و به هیچ وجه نسبت به اقدامات خود آرامش خاطر ندارد. به عبارت دیگر، آن‌قدر آشفته و پریشان است که [دیگر] توانِ پرداختن به آن را ندارد. حتی برای یک لحظه هم فکر نمی‌کند که آنچه انجام داده است قابل‌قبول یا موجه باشد. بلکه، از همان ابتدا آن‌قدر از خودش متنفر است (به دلیل احساس «قابل‌قبول نبودن» ناشی از دوران کودکی) که— به شکلی متناقض و بی‌فایده — نمی‌تواند هیچ راهی برای برخوردی مهربانانه با نامهربانی‌ای که مسئول آن است، پیدا کند.

برای روبه‌رو شدن با اشتباهات خود، به میزان سالمی از «عشق به خود» نیاز است. فرد باید آنقدر خودش را دوست داشته باشد که دستش را بلند [و اعتراف] کند و بگوید: «درست است، من تا حدی غیردوست‌داشتنی بوده‌ام…» اما اگر کسی از پیش، گرفتارِ نفرتِ بی‌امان از خود باشد، ممکن است انرژیِ بسیار کمی برای تأمل بر دلیلِ دیگری برای بی‌استحقاق و بی‌ارزش بودن داشته باشد. [(فرد آنقدر احساس بدی دارد که توانِ روبه‌رو شدن با بدیِ بیشتری را ندارد.)]

۳. نیاز، منزجرکننده است

گوستر ممکن است خود را علاقه‌مند به عشق بداند؛ اما در سطحی عمیق‌تر، او همچنین از آسیب‌پذیری و به‌اصطلاح «نیازمندی»ای که عشق دربردارد منزجر است.

آن‌ها مدت‌ها پیش به خاطر نیازهایی که داشتند، مورد تمسخر یا آزار قرار گرفته‌اند، و در نتیجه اکنون به جایی رسیده‌اند که در دیگران، دقیقاً همان چیزی را تحقیر می‌کنند که والدین‌شان در وجود آن‌ها (گوسترها) تحقیر می‌کردند. نحوه‌ای که آن‌ها ما را ترک می‌کنند، انعکاسِ دقیقِ همان رفتاری است که خود زمانی از سوی عزیزانشان تجربه کردند – بدرفتاری و رهاشدگی.

آن‌ها فقط فرار نمی‌کنند؛ آن‌ها همچنین قربانیان خود را به خاطر لطافت و حساسیتی که در کودکی به خاطر آن مورد سرزنش قرار گرفتند، مجازات می‌کنند. تروما آن‌ها را به زورگو تبدیل کرده است.

*** 

هیچ‌یک از این توضیحات به هیچ وجه بهانه‌ای برای گوستینگ (قطع ناگهانی رابطه) نیست. هدف تنها درک بهتر این واقعیت است که علیرغم آسیب شدیدی که گوستینگ به ما وارد می‌کند، به نوعی عدالت کیهانی، خودِ فرد گوست‌کننده نیزبه ناچار در رنج و عذاب عمیقی به سر می‌برد. روان‌شناسی گوستینگ نشان می‌دهد که تنها با سطح غیرمعمولی از رنج و آسیب می‌توان انسانی را پرورش داد که به دیگران آسیب می‌زند.

 

The School of Life. (2025, July 31). The psychology of ghosting. The School of Life. Retrieved February 24, 2025, from https://www.theschooloflife.com/article/the-psychology-of-ghosting/