من از کشتزار دیگری می‌روید...

روان‌کاوی مدرن

نارسیسیزم (توسط اسپاتنیتز[1]) به عنوان حالتی شناخته می‌شود که در آن پرخاشگری و خصومت ابراز نشده، با اثرات فرساینده بر ذهن و بدن، در دستگاه روانی به دام می‌افتد. پرخاشگری ابراز نشده‌ی قوی [2]، به وسیله یک ایگوی ضعیف و تحول‌نیافته که قادر به مدیریت استرس ناشی از احساسات ناخوشایند نیست، به سمت خود (سلف) معطوف می‌شود. هدف تکنیک‌های روانکاوی مدرن این است که به ایگو اجازه دهد تا پرخاشگری را به روش‌های سازنده[3] به سمت بیرون هدایت کند؛ و به این طریق از ایگوی شکننده در برابر حمله به خود[4] محافظت کند؛ حمله به خود در طیفی از اسکیزوفرنی، افسردگی، و جسمانی‌سازی تا اشکالِ تخریبِ خود (سلف) در روان رنجوری دیده می‌شود. این (هدایت پرخاشگری برای بروز به صورت‌های سازنده) با کمک به بیمار برای «گفتن همه چیز» انجام می‌شود. ایگو از طریق «پرسش‌های ابژه محور» محافظت می‌شود. «پرسش‌های ابژه محور» سوالاتی هستند که به جای انگیزه‌های بیمار، معطوف به انگیزه‌های افراد دیگر هستند. به عنوان مثال، «چه چیزی او را مجبور به انجام این کار می‌کند؟» یا «چرا من (درمانگر) آن کار را کردم؟» برای مدیریت کیفیت و تعداد چنین مداخلاتی، تحلیلگران مدرن از «کارکرد تماس»[5] پیروی می‌کنند؛ منظور از «کارکرد تماس» تلاش‌های بیمار برای برقراری گفت‌وگو با تحلیلگر است. سئوالاتی که بیمار می‌پرسد نشان‌دهنده‌ی چیزهایی است که بیمار آماده صحبت کردن در مورد آن‌هاست؛ درمانگر با کاوش بیشتر در مورد این سئوالات، به بیمار کمک می‌کند تا بیشتر صحبت کند. مادئو[6] «کارکرد تماس» را به عنوان پاسخ «به شیوه‌ی یکسان[7]» توصیف می‌کند، بنابراین زمان‌بندی تعیین‌شده‌ی ذهنی[8] را که در تفسیر سنتی بینش‌گرا[9] استفاده می‌شود، با «پاسخ به مطالبات»[10] جایگزین می‌کند. به منظور کمک به بیماران برای گفتن همه چیز در حالی که کارکرد آن‌ها بهینه است، تحلیل‌گر از تفسیر دفاع خودداری می‌کند و در عوض «به مقاومت می پیوندد[11]». در «ملحق شدن»[12]، تحلیل‌گر افکار و احساسات بیمار را، اعم از بیان شده یا بیان نشده، هوشیارنه یا ناهوشیارانه، می‌پذیرد. «ملحق شدن» با کاهش حالت دفاعی بیمار، نیاز به استفاده از یک مکانیزم دفاعی خاص را کاهش می‌دهد.

نارسیسیزم (توسط اسپاتنیتز[1]) به عنوان حالتی شناخته می‌شود که در آن پرخاشگری و خصومت ابراز نشده، با اثرات فرساینده بر ذهن و بدن، در دستگاه روانی به دام می‌افتد. پرخاشگری ابراز نشده‌ی قوی [2]، به وسیله یک ایگوی ضعیف و تحول‌نیافته که قادر به مدیریت استرس ناشی از احساسات ناخوشایند نیست، به سمت خود (سلف) معطوف می‌شود. هدف تکنیک‌های روانکاوی مدرن این است که به ایگو اجازه دهد تا پرخاشگری را به روش‌های سازنده[3] به سمت بیرون هدایت کند؛ و به این طریق از ایگوی شکننده در برابر حمله به خود[4] محافظت کند؛ حمله به خود در طیفی از اسکیزوفرنی، افسردگی، و جسمانی‌سازی تا اشکالِ تخریبِ خود (سلف) در روان رنجوری دیده می‌شود. این (هدایت پرخاشگری برای بروز به صورت‌های سازنده) با کمک به بیمار برای «گفتن همه چیز» انجام می‌شود.

ایگو از طریق «پرسش‌های ابژه محور» محافظت می‌شود. «پرسش‌های ابژه محور» سوالاتی هستند که به جای انگیزه‌های بیمار، معطوف به انگیزه‌های افراد دیگر هستند. به عنوان مثال، «چه چیزی او را مجبور به انجام این کار می‌کند؟» یا «چرا من (درمانگر) آن کار را کردم؟» برای مدیریت کیفیت و تعداد چنین مداخلاتی، تحلیلگران مدرن از «کارکرد تماس»[5] پیروی می‌کنند؛ منظور از «کارکرد تماس» تلاش‌های بیمار برای برقراری گفت‌وگو با تحلیلگر است. سئوالاتی که بیمار می‌پرسد نشان‌دهنده‌ی چیزهایی است که بیمار آماده صحبت کردن در مورد آن‌هاست؛ درمانگر با کاوش بیشتر در مورد این سئوالات، به بیمار کمک می‌کند تا بیشتر صحبت کند. مادئو[6] «کارکرد تماس» را به عنوان پاسخ «به شیوه‌ی یکسان[7]» توصیف می‌کند، بنابراین زمان‌بندی تعیین‌شده‌ی ذهنی[8] را که در تفسیر سنتی بینش‌گرا[9] استفاده می‌شود، با «پاسخ به مطالبات»[10] جایگزین می‌کند.

به منظور کمک به بیماران برای گفتن همه چیز در حالی که کارکرد آن‌ها بهینه است، تحلیل‌گر از تفسیر دفاع خودداری می‌کند و در عوض «به مقاومت می پیوندد[11]». در «ملحق شدن»[12]، تحلیل‌گر افکار و احساسات بیمار را، اعم از بیان شده یا بیان نشده، هوشیارنه یا ناهوشیارانه، می‌پذیرد. «ملحق شدن» با کاهش حالت دفاعی بیمار، نیاز به استفاده از یک مکانیزم دفاعی خاص را کاهش می‌دهد.

اگرچه روان‌کاوی مدرن از تفسیر به عنوان شکل اصلی مداخله چشم پوشی می‌کند، اما تمرکز روانکاوانه‌یِ کلاسیک بر انتقال، انتقال‌متقابل و مقاومت را حفظ می‌کند. انتقال معمولاً از نوع نارسیستیک است که در آن احساسات و الگوهای دفاعی از سال‌های اول زندگی احیا می‌شود. «انتقال نارسیستیک» فرافکنی چهره‌های گذشته به تحلیلگر نیست، بلکه بیرونی‌سازیِ بخش‌هایی از خود بیمار است. اغلب احساس خوش‌خیم یگانگی (یکی بودن)[13] با تحلیل‌گر در آغاز درمان غالب است. چنین بیمارانی ممکن است ارتباط کمی با تحلیل‌گر داشته باشند یا اصلاً با او تماس نداشته باشند.

تحلیلگران مدرن دریافتند که انتقال خودشیفتگی در همه بیماران ایجاد می‌شود، و برای تسهیل بیان کامل آن، توصیه می‌کنند که تحلیل‌گر تلاش نکند که برداشت‌های بیمار مبتنی بر تفاوت‌های بین بیمار و تحلیل‌گر را تصحیح کند؛ تصحیح این برداشت‌ها ارتباط نارسیستیک آنها را تضعیف می‌کند.

از آن‌جایی که بیمارانی که با خشم ابراز نشده‌ی قوی دست و پنجه نرم می‌کنند، اغلب از خود متنفرند، از تحلیل‌گر نیز متنفر هستند. انتقال که بیمار را به درمانگر پیوند می‌دهد، به آن‌ها این فرصت را می‌دهد به بیان احساساتی بپردازند که نمی‌توانند از آن خود کنند[14]. در انتقال نارسیستیکِ منفی، بیماران از تحلیل‌گر متنفرند؛ همان‌طور که از خود متنفرند. هنگامی که تحلیل‌گر به عنوان گسترشی[15] از خود در نظر گرفته می‌شود، پرخاشگری ممکن است آزادانه‌تر و ایمن‌تر بیان شود، که نفرت بیماران از خود را کاهش می‌دهد وبه آنها اجازه می‌دهد به آرامی از حالت نارسیستیک‌شان خارج شوند.

بیماران تشویق می‌شوند که تمام احساسات خود، خود از جمله خصمانه‌ترین و منفی‌ترین آن‌ها را نسبت به تحلیل‌گران خود ابراز کنند. انتظار می‌رود که تحلیل‌گران همه احساسات ممکن را نسبت به بیماران خود داشته باشند، اما آن را ابراز نکنند. در نهایت از پاسخ‌های احساسی تحلیل‌گر (انتقال متقابل عینی)[16] برای اهداف درمانی استفاده می‌شود؛ اما نه تا آن زمانی که بیماران قادر به شنیدن آن‌ها بدون آسیب نارسیستیک باشند. در دایره المعارف بین‌المللی روانکاوی ادینبورگ، در بخشی از مدخلی که روانکاوی مدرن را توصیف می‌کند، چنین آمده است:

«به تحلیل‌گر توصیه می شود که به‌جای توضیحات شناختی از احساسات انتقال متقابل القایی به‌عنوان پایه‌ای برای پاسخ به بیمار استفاده کند… درمانِ گفتاریِ مدرن بر تجربیاتِ زنده‌یِ اتاق درمان و گفت‌وگو درباره‌ی آن‌ها تاکید می‌کند و تاکیدی بر بازسازی گذشته ندارد».

مادئو در یک پژوهش پیامد [17]، اثربخشی نسبی دو نوع مداخله را بررسی کرد: تفسیر و بازتاب[18]. در حضور یک مقاومت انتقالی، او به طور تصادفی پیشنهاد می‌کرد از یکی از این دور روش استفاده شود: «تفسیر انگیزه‌های ناهوشیار» یا «ملحق شدن به دفاع». با این حال، این نوع مطالعه آماری کمّی در جامعه روانکاوی غیر معمول است. روش پژوهشِ کیفیِ توصیه شده توسط موسسات تحلیلی مدرن در شماره‌ای از مجله روانکاوی مدرن توضیح داده شده است. کاندیداهای موسسه تحلیلی از پژوهش‌های تک‌موردی استفاده می‌کنند که در آن جلسات روانکاوی به عنوان آزمایشگاهی برای بررسی انگیزه‌های ناخودآگاه دخیل در مقاومت‌های انتقالی خاص مورد استفاده قرار می‌گیرد. سایر نوشته‌های تحلیلی مدرن به موضوعاتی از قبیل مقایسه آثار کرنبرگ، کوهوت و اسپاتنیتز، تعاملات روان و بدن، کاربرد تکنیک‌های مدرن در مدارس، در آموزش‌های تحلیلی، در گروه‌ها و مطالعات جنسیتی می‌پردازند.

توصیه مکرر اسپاتنیتز به پزشکانی که آموزش داده بود این بود که «از بیمار بخواهید که همه چیز را بگوید». کتاب «فقط همه چیز را بگو»[19] با مشارکت کسانی تهیه شده است توسط اسپاتنیتز تجزیه و تحلیل یا نظارت شده‌اند و همه چیز را در مورد اسپاتنیتز و خودشان می‌گویند.

منبع:

این مقاله ترجمه‌ی مقاله‌ی زیر است:

Wikipedia. (n.d). Modern psychoanalysis. https://en.wikipedia.org/wiki/Modern_psychoanalysis

Photo: Balthus – Erotic Provocations -Nolden/H Fine Art


[1] هایمن اسپاتنیتز (ز ۱۹۰۸ –۲۰۰۸) روان‌کاو و روان‌پزشک آمریکایی بود که در دهه ۱۹۵۰ رویکردی را برای روانکاوی با بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی به نام روان‌کاوی مدرن آغاز کرد. او همچنین یکی از پیشگامان گروه درمانی بود.

[2] Bottled-up

[3] Productive

[4] Self-attack

[5] Contact function

[6] Phyllis W. Meadow

روان‌کاو، پزشک، مربی، محقق و نویسنده است. او بنیانگذار و رئیس هیئت امنای مرکز مطالعات روانکاوی مدرن و رئیس دانشکده تحصیلات تکمیلی روان‌کاوی بوستون و همچنین رئیس سابق انجمن روان‌کاوان مدرن است.

[7] In kind

[8] Traditional insight-oriented interpretation

[9] Subjectively determined timing

[10] Demand feeding

[11] Join the resistance

[12] Joining

[13] Oneness

[14] Feelings patients cannot own

[15] An extension of the self

[16] Objective countertransference

[17] Outcomes research

پژوهش پیامد شاخه‌ای از پژوهش‌های بهداشت عمومی است که نتایج نهایی، (پیامد) ساختار و فرآیندهای سیستم مراقبت بهداشتی را بر سلامت و رفاه بیماران و جمعیت مطالعه می‌کند.

[18] Reflection

[19] Just Say Everything: A Festschrift in Honor of Hyman Spotnitz Hardcover – January 1, 1991, by Sara Sheftel (Editor)