من از کشتزار دیگری می‌روید...

رویای فرویدی

در این مقاله بخش هایی از درس‌گفتارهای مقدماتی روانکاوی درباره‌ی رویا که توسط هویتسون در سال ۲۰۱۰ آماده شده است خلاصه و ترجمه کرده‌ایم. از آنجایی‌که هدف از این سخنرانی‌ها آشنایی خواننده با نظریه روانکاوی است، نیازی به خلاصه‌کردن متن نیست، فروید خود بهترین مقدمه را برای آثار خود ارائه کرده است. بنابراین، آنچه در ادامه می‌آید فهرستی از برخی از استدلال‌ها علیه روانکاوی است که فروید با آن‌ها روبرو می‌شود و سعی می‌کند در گفتگوهای خود با یک «شخص بی‌طرف» به آنها پاسخ دهد. در این مقاله به رویاها پرداخته‌ایم. رؤیاها بیش از حد نادقیق و نامشخص هستند که نمی‌توانند هدف هر تحقیق علمی باشند. فروید می‌گوید اولاً که همان استدلال مورد استفاده برای توجیه مطالعه پاراپراکسی‌ها را می‌توان دوباره در این‌جا مورد استفاده قرارداد، بزرگ‌ترین اکتشافات می‌توانند در پشت کوچک‌ترین نشانه‌ها پنهان شوند. با توجه‌ ویژه به رؤیاها، می توان فهمید که همه‌ی رؤیاها مبهم نیستند، و حتی در مورد رؤیاهایی که نامشخص‌اند، موضوعات دیگر پژوهش‌های علمی نیز (مانند وسواس و هذیان‌های روانپزشکی) به همان اندازه‌ی رویاها نامشخص هستند (ص.84-85). آیا رؤیاها نتیجه محرک‌های حسی بیرونی در هنگام خواب هستند؟ به‌عنوان‌مثال، من ممکن است خواب ببینم که ناقوس کلیسا را می‌شنوم، اما در واقع زنگ هشدار من باشد. فروید می‌گوید که ممکن است واقعاً تأثیری وجود داشته باشد، اما اهمیت آن اندک است. جز در موراد محدود ،ما،اغلب ،در اشاره کردن به محرک‌هایی که رویاها را ایجاد می کنند، ناتوان هستیم؛ همین موضوع می‌تواند باعث شک ما در مورد اهمیت محرک‌های بیرونی بشود. در هر صورت، با در نظر گرفتن مثال زنگ‌ها و ساعت زنگ‌دار، این فقط می‌تواند بخش کوچکی از رؤیا را توضیح دهد، به ما کمک نمی‌کند که اکثریت قریب به اتفاق آن را توضیح دهیم. (ص 94-96). در مورد این ایده که رؤیاها نشان‌دهنده محرک‌های درونی بدن هستند، چه می‌توان گفت، بنابراین اگر در خواب مسیرهای طولانی و پیچ‌درپیچ را ببینید، به این معنی است که روده‌هایتان بر شما تأثیر می‌گذارد. فروید می‌گوید که این مشابه همان ایرادی است که در بالا ذکر شد. ما فقط می‌توانیم به تأثیر محرک‌های درونی در رؤیاهای خاص اشاره کنیم. علاوه بر این، رؤیاها در واقع فقط محرک را بازتولید نمی‌کنند: در کار کردن با رویا باید با چیزی فراتر از خود آن کار کنیم؛ آن را در بافت دیگری قرار دهیم؛ رویا تلویحا به چیز دیگری اشاره دارد (کنایه از چیز دیگری است)؛ با چیز دیگر جایگزین می‌شود. محرک‌های جسمی یا حسی ممکن است رؤیا را تحریک کنند، اما نمی‌توانند به در مورد این‌که رؤیا چطور خودش را تنظیم می‌کند، چیزی به ما بگویند (ص 96). چگونه می‌توان با تداعی آزاد به معنای رؤیا رسید؟ چطور ممکن است چیزی به ذهن‌تان برسد در حالی‌که رؤیاها آن‌قدر بدجنس[1] و نامشخص هستند؟ حتی اگر چیزی به ذهن‌تان برسد، چطور می‌توان مطمئن شد که آنچه به ذهن‌تان می‌رسد، اهمیت دارد؟ فروید به ما می‌گوید وقتی از فرد خواسته می‌شود که در مورد چیزی تداعی کند، «هیچ‌چیز» به ذهنش خطور نمی‌کند. ما باید کمی به آنها فشار بیاوریم، به آنها بگوییم که حتماً به چیزی فکر می‌کنند. این ترفند معمولاً جواب می‌دهد، به‌آرامی اما مطمئناً تداعی‌ها شروع به ظهور می‌کنند. در دسترس‌ترین آنها خاطراتی از روز قبل است که رؤیاپرداز با رؤیای خود مرتبط می‌کند. در مورد سئوال دوم، این‌که آنچه ممکن است در تداعی‌ها بیاوریم ممکن است تصادفی و بی‌فایده باشد، فروید می‌گوید که اگر فکر می‌کنید که ارتباط یک فرد با محتوای رؤیاهایش بی‌اهمیت است، به طرز مضحکی بر این دیدگاه تاکید دارید که زندگی ذهنی غیرجبری[2] است؛ به این معنا که شما بی هیچ دلیل مشخصی هنگام انجام کاری خاصی، فکر د ر ذهن تان دارد (مترجم؛ یعنی با توجه به جبر گرایی حتما در همراهی یک فکر و کار خاصی دلیلی وجود دارد) . اراده آزاد خود را بسیار زیاد ارزیابی می‌کنید. فروید معتقد است که باید به این واقعیت احترام بگذارید که وقتی از کسی می‌پرسید که با این، آن یا دیگری چه ارتباطی دارد، آن ارتباط همان چیزی است که در آن زمان به ذهنش می‌رسد و نه چیز دیگری. (p. 06)

در این مقاله بخش هایی از درس‌گفتارهای مقدماتی روانکاوی درباره‌ی رویا که توسط هویتسون در سال ۲۰۱۰ آماده شده است خلاصه و ترجمه کرده‌ایم.


از آنجایی‌که هدف از این سخنرانی‌ها آشنایی خواننده با نظریه روانکاوی است، نیازی به خلاصه‌کردن متن نیست، فروید خود بهترین مقدمه را برای آثار خود ارائه کرده است. بنابراین، آنچه در ادامه می‌آید فهرستی از برخی از استدلال‌ها علیه روانکاوی است که فروید با آن‌ها روبرو می‌شود و سعی می‌کند در گفتگوهای خود با یک «شخص بی‌طرف» به آنها پاسخ دهد. در این مقاله به رویاها پرداخته‌ایم.

رؤیاها بیش از حد نادقیق و نامشخص هستند که نمی‌توانند هدف هر تحقیق علمی باشند.

فروید می‌گوید اولاً که همان استدلال مورد استفاده برای توجیه مطالعه پاراپراکسی‌ها را می‌توان دوباره در این‌جا مورد استفاده قرارداد، بزرگ‌ترین اکتشافات می‌توانند در پشت کوچک‌ترین نشانه‌ها پنهان شوند. با توجه‌ ویژه به رؤیاها، می توان فهمید که همه‌ی رؤیاها مبهم نیستند، و حتی در مورد رؤیاهایی که نامشخص‌اند، موضوعات دیگر پژوهش‌های علمی نیز (مانند وسواس و هذیان‌های روانپزشکی) به همان اندازه‌ی رویاها نامشخص هستند (ص.84-85).

آیا رؤیاها نتیجه محرک‌های حسی بیرونی در هنگام خواب هستند؟ به‌عنوان‌مثال، من ممکن است خواب ببینم که ناقوس کلیسا را می‌شنوم، اما در واقع زنگ هشدار من باشد.

فروید می‌گوید که ممکن است واقعاً تأثیری وجود داشته باشد، اما اهمیت آن اندک است. جز در موراد محدود ،ما،اغلب ،در اشاره کردن به محرک‌هایی که رویاها را ایجاد می کنند، ناتوان هستیم؛ همین موضوع می‌تواند باعث شک ما در مورد اهمیت محرک‌های بیرونی بشود. در هر صورت، با در نظر گرفتن مثال زنگ‌ها و ساعت زنگ‌دار، این فقط می‌تواند بخش کوچکی از رؤیا را توضیح دهد، به ما کمک نمی‌کند که اکثریت قریب به اتفاق آن را توضیح دهیم. (ص 94-96).

در مورد این ایده که رؤیاها نشان‌دهنده محرک‌های درونی بدن هستند، چه می‌توان گفت، بنابراین اگر در خواب مسیرهای طولانی و پیچ‌درپیچ را ببینید، به این معنی است که روده‌هایتان بر شما تأثیر می‌گذارد.

فروید می‌گوید که این مشابه همان ایرادی است که در بالا ذکر شد. ما فقط می‌توانیم به تأثیر محرک‌های درونی در رؤیاهای خاص اشاره کنیم. علاوه بر این، رؤیاها در واقع فقط محرک را بازتولید نمی‌کنند: در کار کردن با رویا باید با چیزی فراتر از خود آن کار کنیم؛ آن را در بافت دیگری قرار دهیم؛ رویا تلویحا به چیز دیگری اشاره دارد (کنایه از چیز دیگری است)؛ با چیز دیگر جایگزین می‌شود. محرک‌های جسمی یا حسی ممکن است رؤیا را تحریک کنند، اما نمی‌توانند به در مورد این‌که رؤیا چطور خودش را تنظیم می‌کند، چیزی به ما بگویند (ص 96).

چگونه می‌توان با تداعی آزاد به معنای رؤیا رسید؟ چطور ممکن است چیزی به ذهن‌تان برسد در حالی‌که رؤیاها آن‌قدر بدجنس[1] و نامشخص هستند؟ حتی اگر چیزی به ذهن‌تان برسد، چطور می‌توان مطمئن شد که آنچه به ذهن‌تان می‌رسد، اهمیت دارد؟

فروید به ما می‌گوید وقتی از فرد خواسته می‌شود که در مورد چیزی تداعی کند، «هیچ‌چیز» به ذهنش خطور نمی‌کند. ما باید کمی به آنها فشار بیاوریم، به آنها بگوییم که حتماً به چیزی فکر می‌کنند. این ترفند معمولاً جواب می‌دهد، به‌آرامی اما مطمئناً تداعی‌ها شروع به ظهور می‌کنند. در دسترس‌ترین آنها خاطراتی از روز قبل است که رؤیاپرداز با رؤیای خود مرتبط می‌کند. در مورد سئوال دوم، این‌که آنچه ممکن است در تداعی‌ها بیاوریم ممکن است تصادفی و بی‌فایده باشد، فروید می‌گوید که اگر فکر می‌کنید که ارتباط یک فرد با محتوای رؤیاهایش بی‌اهمیت است، به طرز مضحکی بر این دیدگاه تاکید دارید که زندگی ذهنی غیرجبری[2] است؛ به این معنا که شما بی هیچ دلیل مشخصی هنگام انجام کاری خاصی، فکر د ر ذهن تان دارد (مترجم؛ یعنی با توجه به جبر گرایی حتما در همراهی یک فکر و کار خاصی دلیلی وجود دارد) . اراده آزاد خود را بسیار زیاد ارزیابی می‌کنید. فروید معتقد است که باید به این واقعیت احترام بگذارید که وقتی از کسی می‌پرسید که با این، آن یا دیگری چه ارتباطی دارد، آن ارتباط همان چیزی است که در آن زمان به ذهنش می‌رسد و نه چیز دیگری. (p. 06)

رؤیاها مانند انگشتان یک دست ناشی روی کلیدهای پیانو سرگردان است.

فروید می‌گوید که رؤیاهای کودکان این را رد می‌کند. آنها اغلب واضح هستند و تحقق آرزوها را به شکلی تحریف نشده نشان می‌دهند (128). ما این را در مورد افرادی می‌بینیم که از سختی یا ناراحتی شدید رنج می‌برند. فروید داستان کاوش‌گران قطبی را روایت می‌کند که رویای مهمانی‌های شام، کوه‌هایی از تنباکو و پستچی را در سر می‌پرورانند که نامه‌هایشان را به آنها تحویل می‌دهد و عذر خواهی می کند از این‌که نامه را به آدرس اشتباهی تحویل داده بود. ممکن است در طول شب تشنه باشید و احتمال دارد در خواب ببینید که آب می‌نوشید. یا اگر به توالت نیاز دارید ممکن است در خواب ببینید که روی مستراح ایستاده‌اید. یا اگر مشتاقانه منتظر رفتن به تئاتر هستید، ممکن است خواب ببینید که در حال حاضر آنجا هستید و نمایش را تماشا می‌کنید؛ بنابراین ایده‌ی فروید مبنی بر این‌که رؤیاها آرزویی را به صورت برآورده شده به ما نشان می‌دهند، در تجربه خود ما بی پایه و اساس نیست (132-134).

اما نمی‌توانم باور کنم که میل من همان چیزی است که به گفته‌ی شما رویای من آشکار می‌کند،  آیا اصلاً مهم نیست اگر دقیقاً مخالف چیزی را بگویم که به زعم شما رویاهایم نشان می‌دهند؟

فروید می‌گوید که شما نمی‌توانید از علاقه یا عدم علاقه خود به چیزی به‌عنوان دلیلی برای قضاوت علمی استفاده کنید. این مانع از وجود چیزها نمی‌شود! اگر کسی به شما می‌گفت که شما یک بیماری کشنده دارید، آن را به این دلیل که این ایده را دوست ندارید رد نمی‌کردید. شما نمی‌توانید با بیان اینکه نگرش مخالف در آگاهی صادق است، علیه آنچه ممکن است یک نگرش ناخودآگاه باشد استدلال کنید (ص. 145).

باتوجه‌به این ایده که کار رؤیا از نمادگرایی جنسی استفاده می‌کند، آیا موضوعات جنسی مسئله‌ی رویا هستند؟ آیا من واقعاً در جهانی زندگی می‌کنم که در آن همه اشیاء باید به‌عنوان نمادهای جنسی در نظر گرفته شوند؟

فروید می‌گوید که این روانکاوی نیست که اشیاء را به نمادهای جنسی تبدیل می‌کند، آنها در اطراف ما هستند: در اسطوره‌ها، جوک‌ها، فولکلور، شوخی‌های محاوره‌ای و لوده‌گی‌ها، حتی در آثار شکسپیر. به گفته فروید، این‌ها منابع نمادگرایی رؤیا هستند و ما می‌بینیم که در رؤیاها از آن‌ها استفاده می‌شود (ص. 158-159).

آیا تفسیر خواب فقط انتخاب دل‌بخواهی و خودسرانه‌ی تفسیرگر نیست؟

فروید می‌گوید موضوع انتخاب دلبخواهی و خودسرانه نیست، موضوع مهارت، تجربه و درک تفسیرگر است. در بسیاری از نقش‌های علمی دیگر در نهایت هیچ راهی برای متوقف کردن کسی که از تکنیک بد استفاده می‌کند وجود ندارد، اما انجام بد و نادرست از این تکنیک، این روش را باطل نمی‌کند. با توجه ‌به خودسرانه بودن تفسیر نمادها در رؤیاها (مثلاً در جایی که به نظر می‌رسد خودسرانه است که بگوییم شمشیر می‌تواند نشان‌دهنده آلت تناسلی باشد) فروید به ما یادآوری می‌کند که نمادهای مختلفی وجود دارد که می‌توان آن‌ها را به دلیل قابلیت استفاده در ارتباط محتوای رؤیا با زندگی رؤیاپرداز انتخاب کرد. رؤیا یک نماد را برای استفاده انتخاب می‌کند و بقیه را کنار می‌گذارد. رؤیاها در ذات خود مبهم و نامعین هستند، نقص در تفسیر این ابهام، نباید بهانه‌ای برای رد فرضیه‌های روانکاوی شود (ص. 228-229).

آیا رؤیاها خیلی مبهم و نامعین، و در معرض تفسیرهای متعد د نیستند؟

فروید این قیاس را انجام می‌دهد که اگر با فردی با اصطلاحات مبهم صحبت می‌کنید، لزوماً به این معنی نیست که آنچه شما می‌گویید مبهم تلقی می‌شود. همان‌طور که در گفتار ممکن است برای نشان‌دادن معنای موردنظر خود لحن یا ژست خاصی را بکار ببرید، در خواب نیز این اتفاق می‌افتد و تفسیر خواب به معنای هوشیار و آگاه بودن در این مورد است. فروید می‌گوید که تفسیر خواب بسیار شبیه تفسیر مورد نیاز در زبان چینی است، در یک گویش از زبان چینی، چهارصد صدای هجا و چهار هزار کلمه را می‌یابیم، بنابراین هر صدا حدود ده معنی متفاوت دارد. در زبان چینی، مانند رؤیا، ماده خام، ارائه می‏شود.در  این مواد خام هیچ نشانه‌ای از رابطه‌ی میان کلمات وجود ندارد: نامشخص است، اما شنونده آن را بر اساس بافت می‌فهمد؛ بنابراین نامعین بودن لزوماً منجر به ابهام نمی‌شود (ص 230-231).

 

منبع

Hewitson, O. (2010). Reading the Introductory Lectures on Psychoanalysis (SE Volume XVI- 1915 – 1916). https://www.lacanonline.com/2010/05/reading-the-introductory-lectures-on-psychoanalysis/

Photo: Natalia Karhu

ویراستاری علمی: بهار آیت‌مهر


[1] nefarious

[2] Undetermined

جبرگرایی در تضاد با اعتقاد به اراده آزاد است که به این معناست که افراد می‌توانند به روش‌هایی مستقل از رویدادها و شرایط پیشین عمل کنند (مترجم، واژه‌نامه انجمن روان‌پزشکی امریکا، ۲۰۱۸)