سال‌شمار زندگی‌ فروید

مقاله زیر به انتخاب نوید انتظاری از کتاب درآمدی بر زیگموند فروید (۱۴۰۳) انتخاب شده است.


زیگموند فروید در ششم می ۱۸۵۶ در شهر سرایبورگ واقع در جمهوری چک امروزی به دنیا آمد. او پسرِ یاکوب، تاجر یهودی و آمالیا بود. در ۱۸۵۵ یک سال پیش از تولد زیگموند فروید، یاکوب که برای دومین بار بیوه شده بود و از ازدواج اولش صاحب دو پسر بود. در ازدواجِ سوم با آمالیا وصلت کرد. پس از تولد زیگموند، هفت فرزند دیگر به دنیا آمدند شامل دو پسر و پنج دختر. عناصر مهمی در کودکی زیگموند فروید وجود دارد که بد نیست به آنها اشاره کنیم. اول این که او همواره می‌توانست روی اعتماد به نفسی که نتیجه اطمینان از عشق مادرش به او بود حساب کند؛ مادرش، آمالیا، بر این عقیده بود که پسر ارشدش در آینده مرد بزرگی خواهد شد. وانگهی زیگموند با معمایی مواجه شده بود که به خاطر وضعیت گیج کننده دو نسل در خانواده‌اش ایجاد شده بود. زمانی که فروید به دنیا آمد، پدرش ۴۰ ساله و آمالیا ۲۰ ساله بود و برادر ناتنی‌اش، فیلیپ، ۲۱ سال داشت. این وضعیت احتمالاً باعث شده بود زیگموند گمان کند فیلیپ شوهر مادرش است و یاکوبِ «پیر» پدربزرگ او. رویداد مهم دیگر در دوران کودکی زیگموند این است که او در دو سالگی برادرش یولیوس را که هفت ماه داشت از دست می‌دهد، و اندک زمانی بعد او را از دایه‌اش جدا می‌کنند؛ او زنی مومن و کاتولیک بود که تا دو و نیم سالگی از فروید مراقبت کرده بود. در ادامه به تفکیک سال‌های زندگی زیگموند فروید به رویدادهای مهم زندگی اش اشاره می‌کنیم.

۱۸۶۰. خانوادهٔ فروید به امید بهبود وضعیت مالی به وین مهاجرت کردند و در این شهر ساکن شدند.

۱۸۶۶. وقتی زیگموند تقریباً ۱۰ سال داشت، یاکوب داستان دردناک تحقیر شدنش را برای او تعریف می‌کند: روزی در خیابان یاکوب ناچار می‌شود کلاه خز‌پوش‌اش را که یک رهگذر با ژستی یهودستیزانه به جوی آب پرت کرده بود، از زمین بردارد. این واقعه در زیگموند میلی را برانگیخت تا جواب این تحقیر را بدهد و با کشفیات و موفقیت‌هاش در آینده، احترام معاصرانش را به دست آورد. فضای اجتماعی سیاسیِ لیبرالی که در وین آن روز به ویژه به نفع یهودیان فرا گرفته بود، به فروید اجازه داد تا زندگی بهتری را نسبت به آنچه پدرش می‌شناخت، متصور شود. او به ریشه‌های یهودیش وفادار باقی ماند و در عین حال خود را یک یهودی بی‌دین معرفی می‌کرد.

۱۸۷۳. در سن ۱۷ سالگی اون مدرک ماتورا یا دیپلم متوسطه را (برابر با سطحA) دریافت کرد.

 
روانکاوی فرویدی
زیگموند فروید در کنار پدر (یاکوب فروید)
روانکاوی فرویدی
زیگموند فروید در کنار مادر (آمالیا)

۱۸۷۴. مطالعات پزشکی را در دانشکده پزشکیِ وین آغاز کرد. آن سال سرآغاز دوره مدرنیسم بود؛ این جنبش سرِ آن داشت که معرفت و دانش را در همه حوزه‌ها ادغام و یک کاسه کند، بنابراین میان زیست‌شناسی، پزشکی، هنر، ادبیات و فلسفه گفتگویی ترتیب داده بود. تفکر فروید، بی‌تردید، رد و نشانی از روحِ زمانه را بر پیشانی داشت؛ که البته در آن روزگار، به ویژه در پزشکی، پروفسور کال‌فون روکیتانسکی عنان آن را به دست گرفته بود. این پزشک ممتاز یک جور رویکرد تلفیقی را برای تشخیص بیماری‌ها معرفی کرده بود که هم بر آزمایش‌های جسمی بیمار استوار بود و هم بر یافته‌های علمی روشمند. ایده‌های روکیتانسکی از دانشکده پزشکی فراتر رفت و در مجموع بر فرهنگِ وینی، از هنرمندان گرفته تا محققان آزمایشگاهی تاثیر گذاشت. بنابراین، مبانیِ تفکرِ مدرن در رشته‌های مختلفی ریشه داشت. زیگموند که غرق در این محیط شورانگیز شده بود، علاقه زیادی به علوم پیدا کرد و کار خود را در مقام پژوهشگر علمی آغاز نمود. او در آن فکر بود که به چهره‌ای پرآوازه و بنام تبدیل شود؛ و تحت تاثیر پروفسور کال کلاوس، رئیس انجمن جانورشناسی، خود را وقف نظریه‌های داروین کرد.

۱۸۷۶. در این سال زیگموند فروید دستیار پروفسور ویلهلم فون بروک شد که سرپرست انجمن فیزیولوژی، نماینده مکتب اثبات‌گرایی[۱]، و جبرگرایی زیست شناختی و از قضا شاگرد روکیتانسکی بود.

۱۸۷۷. زیگموند فروید که ۲۱ سال داشت از تری‌یسته دیدن کرد. در همین سال بود که اولین مقاله علمی مهم او که وجود بیضه در مارماهی نر را تایید می‌کرد، منتشر شد.

۱۸۸۱. فروید ۲۵ ساله بود که عنوان دکترای پزشکی را به دست آورد. او در آزمایشگاه بروک با «جوزف برور» ملاقات کرد. این پزشک وینی ۱۴ سال از او بزرگتر بود و روش «پالایش روانی[۲]» را ابداع کرده بود که به خوبی توانسته بود به درمان بیماران هیستریک، به ویژه آنا.اُ، اولین کسی که این درمان روی او انجام شد، کمک کند.

پرتره خانوادگی زیگموند فروید، ۱۸۷۶ - از چپ به راست (ایستاده): پاولا، آنا، دختر ناشناس، زیگموند، امانوئل، رزا، ماری و پسرعمویشان سیمون ناتانسون؛ از چپ به راست (نشسته): آدولفین، آمالیا، پسر ناشناس، الکساندر روی صندلی کوچک و یاکوب فروید.
تصویر خانواده زیگموند فروید در سال ۱۸۹۸ -ردیف جلو: سوفی، آنا و ارنست فروید؛ ردیف میانی: الیور و مارتا فروید، مینا برنایس؛ ردیف عقب: مارتین و زیگموند فروید.

۱۸۸۲. در این سال زیگموند فروید در بیمارستان عمومی وین دستیار می‌شود و در اینجا او با تئودور نوت‌نیگل استاد پزشکی داخلی ملاقات می‌کند و سپس با تئود ماینرت؛ رئیس بیمارستان روانی وین، که به خاطر کارش روی آناتومی مغز و در مقام هوادار سرسخت جبرگرایی شهره بود. فروید در سن ۲۶ سالگی مارتا برنایز را ملاقات می‌کند که ۲۰ ساله بود و به نامزدی او درآمد، تا ۴ سال بعد این دو هر روز با هم نامه‌نگاری می‌کردند. فروید در این نامه‌ها خود را عاشقی پرشور، رمانتیک، انحصارطلب و حتی حسود نشان می‌داد.

۱۸۸۴. فروید در مورد خواص داروییِ کوکائین روی خودش آزمایش‌هایی انجام داد، اما از بد روزگار نتوانست ببیند که کشف تاثیرات آن بر بیهوشیِ موضعی را به او نسبت دادند. او مطالعاتش را در زمینه آناتومِی مغز، زبان پریشی، و ریشه فلج اطفال ادامه داد و سپس به تحقیق درباره عصب‌شناسی روی آورد که البته مسیر امیدوار کننده‌تری به نظر می‌رسید.

۱۸۸۵. زیگموند فروید به مرتبه مدرس آزاد دست یافت. او برای اقامت ۶ ماهه در پاریس، به همراه پروفسور ژان مارتن شارکو که او را شیفته خود کرده بود، کمک هزینه دریافت کرد. مشاهده هیپنوتیزم و درمان فلج‌های هیستریک صرفاً از طریق هیپنوتیزم تاثیر زیادی بر فروید گذاشت.

 ۱۸۸۶. در این سال فروید و مارتا با هم ازدواج کردند و از ۱۸۷۸ تا ۱۸۹۶ شش فرزند به دنیا آوردند. مارتا برای خانواده‌اش زنی باملاحظه، ملایم و با کفایت، اما نسبت به غریبه‌ها خوددار و محتاط بود؛ او خود را چنان زن خانه‌داری نشان می‌داد که می‌خواست همسرش را از نگرانی‌های روزمره دور نگه دارد. زیگموند برای امرار معاش، فکر ادامه دادن کارش را در مقام پژوهشگر رها کرد و شغلش را در بیمارستان وین ترک گفت و مطب خصوصی خودش را راه اندازی کرد.

۱۸۸۷. او با پزشکی به نام ویلهلم فلیس در برلین مکاتباتی را آغاز کرد؛ او متخصص گوش و حلق و بینی بود و برای فروید به معتمدی علمی و یک دوست شخصی تبدیل شد که فروید نیاز داشت کشفیاتش را با او در میان بگذارد، و این دوستی تا سال ۱۹۰۱ که راهشان از هم جدا شد، برقرار بود.

مارتا برنایس (۱۸۶۱–۱۹۵۱)، همسر زیگموند فروید
زیگموند فروید و مادرش آمالیا، ۱۹۲۶

۱۸۸۹. زیگموند فروید سفر کوتاهی به شهر نانسی داشت تا پروفسور هیپولیت برنهایم را که رقیب شارکو بود، ملاقات کند و تکنیک خودش را در هیپنوتیزم ارتقا دهد.

۱۸۹۰. فروید در ۳۴ سالگی مطب خصوصی‌اش را در خانه‌اش در شماره ۱۹ خیابان برگاسه در وین به راه انداخت، و تا زمان تبعید اجباریش به لندن در سال ۱۹۳۸ در آنجا سکونت داشت.

۱۸۹۵. زیگموند فروید و بروئر «مطالعاتی درباره هیستری» را منتشر کردند. اغلب، سهم فروید در این اثر را سرآغاز روانکاوی تلقی می‌کنند.

۱۸۹۶. اندک زمانی پس از انتشار «مطالعاتی درباره هیستری» فروید از بروئر جدا می‌شود و به راه خودش می‌رود. مرگ پدرش، یاکوب، در ۸۱ سالگی او را از صمیم قلب آشفته و پریشان کرده بود. او دچار احساس دردناک «گناه بازمانده» شده بود. در همان سال مینا برنایز، خواهر جوان‌تر مارتا، در آپارتمان خواهر و شوهر خواهرش ساکن می‌شود. این که او مدتی با خانواده فروید زندگی کرده و حتی همراه زیگموند به سفر ایتالیا رفته، شایعاتی درباره احتمال وجود رابطه عاشقانه بین آنها دامن زده بود که البته هرگز ثابت نشد.

۱۸۹۷. زیگموند فروید دست به خودکاوی می‌زند، و در جریان آن رویاهای خودش را مطالعه می‌کند و مکانیزهای شکل‌گیری رویا را کشف می‌کند. در طول این خودکاری به فلیس می‌گوید که نظریه‌اش در باب اغوای واقعی را به عنوان تنها دلیل اختلال هیستریک رها کرده و نقش فانتزی‌های اغوا را تایید تصدیق می‌کند. او در نامه‌ای دیگر به فلیس، برای اولین بار بین میل به رابطه جنسی با محارم و خواست ناخودآگاهِ کشتن پدر، که به باور او در کودکی شکل می‌گیرد، داستان ادیپوس در نمایشنامه سوفوکل[۳] مقایسه‌ای روشنگرانه انجام می‌دهد.

۱۹۰۰. فروید چهل و چهار سال داشت و به تازگی کتاب تفسیر رویاها را منتشر کرده بود.

۱۹۰۱. در این سال زیگموند فروید رابطه خود را با ویلهلم فلیس قطع می‌کند و طی ۵ سال آتی، سه اثر را به بسط و پروراندن اندیشه‌های خلاقانه اختصاص می‌دهد: «آسیب‌شناسی روانی زندگی روزمره» که می‌خواهد به عموم مردم وجود ناخودآگاه را از طریق کنش‌پریشی[۴] و ناشی‌گری ثابت کند، «لطیفه‌ها و رابطه با ناخودآگاه» که میان لطیفه و مکانیزم‌های بنیادی در شکل‌گیری رویا قرابتی را نشان می‌دهد، و در نهایت «سه جستار درباره نظریه سکشوالیته» که پیش داوری‌های موجود درباره سکشوالیته دوران کودکی و بزرگسالی را دگرگون می‌کند. این کتابِ آخر عموم مردم و حلقه‌های علمی را شوکه کرده بود.

زیگموند فروید به همراه همسرش مارتا برنایس فروید (وسط) و خواهرش مینا برنایس (چپ) در سال ۱۹۲۹
زیگموند فروید، آنا فروید، ماری فروید، آنگلا سیدمن، ۱۹۲۹، برلین

 ۱۹۰۲. سال تاسیس انجمن روان‌شناسی چهارشنبه که مریدانِ نزدیک او در آنجا با هم ملاقات می‌کردند تا درباره آثار وی بحث کنند. اتو رنگ از وین در سال ۱۹۰۵ در ۲۲ سالگی دفتردار و منشی او می‌شود.

۱۹۰۳. فروید عنوان «استاد آزاد» را به دست می‌آورد.

۱۹۰۵. او بخشی از «واکاوی یک پرونده هیستری» را منتشر می‌کند. شرحی از کشف «انتقال» که فروید تا زمانی که بیمارش جریان واکاوی را به ناگهان رها کرده و ناخودآگاهْ فروید را با پدرِ اغفالگرش اشتباه می‌گیرد، به آن توجهی نمی‌کند. فروید به تدریج از انزوای خود خارج می‌شود و اندیشه‌هایش در سطح بین المللی ارج و اعتباری پیدا می‌کنند.

۱۹۰۷. در وین کسانی به ملاقات او می‌آیند که از قضا به اولین پیروان او تبدیل می‌شوند. ماکس ایتینگون، کارل گوستاو یونگ و کارل آبراهام که همگی دستیار پروفسور یوجین بلولر، مدیر کلینیک بورگولزی، در زوریخ بودند.

 ۱۹۰۸. شاندور فرنزی (در بوداپست) و ارنست جونز (در لندن) به او می‌پیوندند. در همین سال اولین همایش بین‌المللی روانکاوی در سالزبورگ برگزار می‌شود، و زیگموند فروید مورد «موش‌مرد» را ارائه می‌دهد.

۱۹۰۹. او «تحلیل فوبیا در پسری پنج ساله» را منتشر می‌کند؛ اولین مورد واکاویِ کودک که پدر بیمار، ماکس گراف، اجرای آن را بر عهده داشت و زیگموند فروید آن را هدایت می‌کرد. در این سال انجمن روانکاوانه وین به طور رسمی تاسیس می‌شود. فروید نامه‌نگاری‌هایش را با کشیشی به نام اسکار پفیستر اهل زوریخ شروع می‌کند، و این مکاتبات تا سال ۱۹۳۹ ادامه می‌یابد. فروید از طرف جی‌استنلی هال دعوت می‌شود تا در دانشگاه کلارک در بوستر ایالات متحده سخنرانی‌هایی داشته باشد، و فرنزی و یونگ او را همراهی می‌کنند.

 ۱۹۱۰. در این سال انجمن بین‌المللی روانکاوی به ابتکار فرنزی تاسیس می‌شود. یونگ اولین رئیس آن می‌شود. فروید یادداشت‌های روانکاوانه درباره «شرحی اتوبیوگرافیک از یک شکل پارانویا» (۱۹۱۱) و سپس «توتم و تابو» (۱۹۱۲-۱۹۱۳) را منتشر می‌کند. در این سال بین اولین روانکاوان تنشی در می‌گیرد؛ آدلر و ویلهلم استکل از گروه فرویدی فاصله می‌گیرند. «هیئتی داخلی» ایجاد می‌شود، تا میان شاگردان زیگموند فروید در جنبش روانکاوانه انسجامی به وجود آورد. فروید لو آندره سالومه را ملاقات می‌کند که شخصیت سرشناس در حلقه‌های ادبی بود.

زیگموند فروید به همراه پسرانش، ارنست و مارتین، که در ارتش اتریش-مجارستان در جنگ جهانی اول خدمت می‌کردند، حدود ۱۹۱۴
زیگموند فروید، آنا فروید و آوا فروید، نوه فروید و تنها فرزند الیور (پسر میانی فروید) و همسرش هنی

۱۹۱۲. یونگ پس از آن‌که به عنوان وارث فروید شناخته شد، راهش را از او جدا کرد و این عمدتاً به دلیل اختلاف عقیده در مورد جایگاه سکشوالیته در روان پریشی بود. در همین سال، جنگ جهانی اول آغاز شد؛ و دو پسر فروید مارتین و ارنست به خدمت نظامی فراخوانده شدند.

۱۹۱۴ تا ۱۹۱۶. فرنزی سه واکاوی کوتاه را با فروید به انجام رساند. در سال ۱۹۱۵ زیگموند فروید مقالاتی درباره فراروانشناسی منتشر می‌کند که ترکیبی از دیدگاه‌های نظری او به حساب می‌آید. پسر او، الیور، به خدمت نظامی می‌پیوندد. فروید دوره‌ای را در انزوا و نیاز مالی سپری می‌کند. روانکاوی کارآمدی خود را در درمان «روان نژندی‌های [برآمده از] جنگ» و روان نژندی‌های پساتروماتیک نشان می‌دهد. درمان روانکاوانه بیماران افسرده- شیدایی توسط کال آبراهام، فروید را برمی‌انگیزد تا «سوگ و مالیخولیا» را به رشته تحریر درآورد.

۱۹۱۸. «گرگ مرد» در سالی که جنگ به پایان می‌رسد، منتشر می‌شود. آنا فروید اولین واکاوی خود را با پدر انجام می‌دهد.

۱۹۱۹. ویکتور تانوسک شاگرد نزدیک فروید دست به خودکشی می‌زند و حامی فروید، آنتون فون فروند، می‌میرد.

۱۹۲۰. سوفی، یکی از دختران زیگموند فروید، از آنفولانزای اسپانیایی می‌میرد. ارنست جونز نشریه بین المللی روانکاوی را تاسیس می‌کند. فروید «فراسوی اصل لذت» را در سال ۱۹۲۰ منتشر می‌کند که وجود تنشی بنیادی میان غریزه زندگی و غریزه مرگ را فرض می‌گیرد. فروید که بیش از گذشته در سطح بین‌المللی شناخته شده بود، خودش را وقف واکاوی همکارانش می‌کند که از سراسر جهان به ویژه از آمریکای شمالی نزد او می‌آمدند.

۱۹۲۱. در این سال، فروید در اثرش «روانشناسی گروه و تحلیل ایگو»[۵]، پدیده‌ی همانندسازی با رهبر گروه را با فرآیند همانندسازی کودکی با والدین مقایسه می‌کند – فرآیندی که او آن را پایه‌گذار شکل‌گیری ایگو می‌داند.

۱۹۲۳. فروید «اید و ایگو» را منتشر می‌کند که در آن مفهوم سوپرایگو را معرفی می‌کند و طرح نوآورانه‌ای از سازماندهی روانی را پیش می‌نهد که بر روابط میان اید و ایگو و سوپرایگو متمرکز است. فروید از سرطان دهان رنج می‌برد که باعث شده بود دچار ناتوانی‌هایی شود که به چند مورد عمل جراحی دردناک در طول سال‌های آخر دهه ۶۰ زندگیش تن بدهد.

۱۹۲۵. کارل آبراهام و جوزف برور می‌میرند. فروید تولد ۷۰ سالگی‌اش را جشن می‌گیرد. اتو رنک و شاندور فرنزی از فروید فاصله می‌گیرند. این دو شاگرد فروید با متمرکز کردن روانکاوی بر زمانِ حالِ رابطه اصلاحات و تغییراتی در مورد کردارِ روانکاوانه پیشنهاد می‌کنند.

۱۹۲۶. ملانی کلاین به دعوت جونز به لندن می‌آید. فروید در «بازداری‌ها، سیمپتوم و اضطراب» در می‌یابد که منشا اضطراب به ترس از جدایی از دست دادن شخص محبوب و مطلوب پیوند خورده است.

۱۹۲۷. تالیف اثر «آینده یک پندار» برای فروید فرصتی بود تا باورش به علم را تصدیق کند و به این مسئله توجه کند که ادیان نتیجه فرافکنی موهومی هستند که یکسره روانشناختی است. دهمین همایش بین‌المللی روانکاوی در اینسبروک برگزار می‌شود.

 ۱۹۲۹. در این سال جهان دچار رکود بزرگ اقتصادی می‌شود.

 ۱۹۳۰. در این سال، آمالیا فروید، مادر زیگموند فروید، در سن ۹۵ سالگی درگذشت. در همین سال، فروید به پاس سبک ادبی برجسته‌ی آثارش موفق به دریافت جایزه‌ی ادبی شد. او کتاب «تمدن و ملالت‌های آن» را منتشر کرد که همزمان با اوج رکود بزرگ اقتصادی به تحلیل رنج‌های بشری با رویکردی عمیقاً بدبینانه پرداخت. این اثر به بررسی تنش ذاتی بین تمایلات فردی و محدودیت‌های تمدن می‌پردازد. همزمان، موج فزاینده‌ی نازیسم و یهودی‌ستیزی در آلمان و اتریش به نقطه‌ی اوج خود نزدیک می‌شد، بحرانی که بعدها تأثیر عمیقی بر زندگی فروید و جامعه روانکاوی گذاشت.

۱۹۳۲. دوازدهمین همایش بین‌المللی روانکاوی در ویسبادن برگزار می‌شود.

۱۹۳۳. آدولف هیتلر به قدرت می‌رسد. آثار زیگموند فروید در ملأ عام سوزانده می‌شود. فرنزی می‌میرد. فروید «سخنرانی‌های مقدماتی جدید درباره روانکاوی» را منتشر می‌کند. او خود را وقف مجموعه‌ای از مطالعات درباره روان پریشی و انحراف می‌کند.

۱۹۳۶. زیگموند فروید تولد ۸۰ سالگی خود را جشن می‌گیرد. در همان سال او با رومن رولان ملاقات می‌کند.

۱۹۳۷. لو اندره سالومه می‌میرد. فروید «واکاوی پایان‌پذیر و پایان‌ناپذیر» سپس «تعبیر در واکاوی» را منتشر می‌کند.

زیگموند فروید
محل نگهداری خاکستر فروید

۱۹۳۸. به کمک ماری بناپارت، ارنست جونز و سفیر ایالات متحده (ویلیام سی‌بالیت) موافقت می‌شود که فروید وین را به مقصد لندن ترک کند و همسرش مارتا و دخترش آنا از جمله همراهان او در این سفر بودند.

۱۹۳۹. زیگموند فروید «موسی و یکتاپرستی» را منتشر می‌کند، و سپس در ۲۳ سپتامبر در سن ۸۳ سالگی در لندن چشم از جهان می‌بندد.

[۱] Positivism

پوزیتیویسم (اثبات‌گرایی) یک رویکرد فلسفی است که معرفت واقعی را فقط از راه مشاهده تجربی و روش علمی ممکن می‌داند و هرگونه بحث متافیزیکی یا غیرقابل‌اثبات را رد می‌کند.

[۲] Catharsis

[۳] سوفوکل یکی از سه تراژدی‌نویس یونان باستان است که تراژدی‌های مشهوری در مورد شخصیت‌های ادیپ و آنتیگونه به جای گذاره است.

[۴] Parapraxes

[۵] Group Psychology and the Analysis of the Ego           

منبع

مقاله فوق قسمت‌هایی از کتاب زیر است. البته در برخی از قسمت‌های آن تغییرات جزئی اعمال شده است.
درآمدی بر زیگموند فروید (۱۴۰۳).  (م. پارسا، مترجم). انتشارات شوند.

Quinodoz, J.-M. (2005). Reading Freud: A chronological exploration of Freud’s writings (M. Parsa, Trans.). Routledge. (Original work published 2004)