من از کشتزار دیگری می‌روید...

شریک‌عاطفی مناسب وجود دارد؟

هرگز شریک‌عاطفی مناسبم را پیدا نخواهم کرد! ترس شما درست است: هرگز پیدا نخواهید کرد. گفتن آن در حال حاضرْ سخت به نظر می‌رسد، اما شریکِ‌عاطفی مناسبِ شما واقعا وجود ندارد: فقط انواع و درجات مختلفی از [شریک عاطفیِ] اشتباه وجود دارد. تقصیر شما یا آن‌ها نیست. هرکسی، هر چقدر هم که در ابتدا دوست داشتنی به نظر برسد، به طُرق مختلفی (که از قضا برای شما خیلی هم مهم است) دیوانه‌کننده، دشوار و عمیقاً ناامیدکننده خواهد بود.

شما بار رومانتیک‌گرایی را به دوش می‌کشید و به شدت از آن رنج می‌برید. شما در نتیجه‌ی یک فانتزی فریبنده (اما به طرز مرگباری ظالمانه) بیمار شده‌اید؛ این فانتزی که فرد خاصی وجود دارد که قرار است با او باشید و به این اشتیاق [جست‌وجوی یار مناسب] پایان دهید؛ کسی که همسفر، همدم جنسی، راننده‌ی شخصی، خانه‌دار، والد، شریک تجاری و بهترین دوست شما خواهد بود. به وضوح این یار را در ذهن خود می‌بینید، چون خودِ شما آن‌ها را ساخته‌اید. اما، در حقیقت، چنین یاری وجود ندارند.

تبلیغات، فیلم‌ها و موسیقی‌ها تمام تلاش خود را کرده‌اند تا ما را متقاعد کنند که افراد در نهایت پس از اندکی درد دل، دیگریِ ایده‌آل خود، آن همزاد گم‌شده‌شان، را پیدا می‌کنند. با این حساب وقتی می‌خواهید به یک غریبه بلیت کنسرت یا سینما بفروشید، ایده‌ی بسیار قدرتمندی است که به او [به عنوان دیگریِ ایده‌آل‌تان] تکیه کنید. اما این موضوع صحت ندارد. تعداد افرادی که در سراسر جهان از نظر عاطفی، جنسی، عملی و فکری عمیقاً با شریک زندگی خود، برای بیش از مدتی کوتاه، خوشحال هستند، بسیار اندک است. اگر همه‌ی این افراد خوش‌شانس دور هم جمع شوند، به راحتی می‌توانند در جزیره‌ی کوچکی در مالدیو جای بگیرند. [و متاسفانه] بعید است که شما در میان این افراد خوش اقبال باشید؛ و در قرعه کشی نیز برنده نخواهید شد.

اما این پایان راه نیست. ایده‌ی پخته‌تری در مورد عشق وجود دارد، که بر این نکته تاکید می‌کند که همه‌ی روابط خوب همواره در معرض مصالحه و سازگاری[1] هستند. سازگاری دستاورد عشق است؛ پیش‌شرط آن نیست. زمانی که دیگر اصرار نداشته باشیم، شریک‌عاطفی‌مان سلیقه، علاقه و نظرات یکسانی با ما داشته باشد، موفق خواهیم شد که عاقلانه و با راحتی بیشتری در کنار یکدیگر زندگی کنیم. این کاملا طبیعی است که در بخش‌های بزرگی از زندگیِ عاطفی خود، واقعاً، کاملاً تنها باشیم.

عامل مهمی که تقریباً پشت هر رابطه‌ی مناسبی وجود دارد، این است که هر یک از طرفین توانایی مدیریت کردنِ شادمانه‌یِ تنهایی خود را داشته باشند. هیچ رابطه‌ای در دراز مدت مشکل تنهایی را حل نمی‌کنند.

افسوس خوردن در مورد این که زندگی با شریکِ‌عاطفی بالقوه چقدر دشوار و وحشتناک است، آسان به نظر می‌رسد؛ اما به این موضوع هم فکر کنید که چقدر زندگی کردن با خودِ شما می‌تواند دشوار باشد.  تا حد قابل‌توجهی باید زندگی با شما دشوار باشد؛ نه به این دلیل که به طور غیرعادی عجیب و غریب هستید، بلکه به این دلیل که همه‌ی ما طیفی از معایب و کاستی‌هایی را داریم که با بررسیِ دقیقْ خود را به شدت نشان می‌دهند. شما زندگی هرکسی را که در درازمدت کنارش قرار بگیرید، تا حد قابل توجهی خراب خواهید کرد.

از جستجوی یک شریک عالی دست بردارید و به دنبال آن چشم‌انداز بسیار زیباتر و جذاب‌تر بگردید: یک شریک به اندازه کافی خوب. این واقعیت که هیچ کس ایده آل نخواهد بود به این معنی نیست که شخص دیگری چیزی برای ارائه نخواهد داشت. فقط موضوع این است که آنچه ما از آن‌ها [«دیگری»] نیاز داریم در بسیاری از چیزهایی که به آن نیاز نداریم و نمی‌خواهیم در هم‌آمیخته است.

امیدواریم که زیاد در دوره‌ی طولانی و دردناک تجردی وقت تلف نکرده باشید. اینجا یک زمین تمرینی مناسب برای پرورش دادن روح واقعیِ سازش (مصالحه) و قدردانی‌ست که لازمه‌ی یک عشق پایدار است.

 

برای آشنایی بیشتر با این موضوع مقالات «عشق آسان نیست» و «چطور در انتخاب معشوق بهتر عمل کنیم؟» را مطالعه کنید.

 

منبع:

این مقاله ترجمه‌ی مقاله‌ی زیر است:

The school of life. (n.d). I Will Never Find the Right Partner. https://www.theschooloflife.com/article/i-will-never-find-the-right-partner/

Photo:  Ricardo López Cabrera


[1] Compromised