من از کشتزار دیگری می‌روید...

هیجانات در مغز و بدن

به عنوان روان‌شناس بالینی همیشه با سئوالات متعددی درباره‌ی هیجانات مواجه بوده‌ام؛ به عنوان مثال از من می‌پرسند هیجانات و احساسات ما دقیقا از کجای بدن ما می‌آیند؟ چه جایی در وجود ما مسئوال تولید هیجانات است؟ احساسات مقدم بر فکر کردن است یا برعکس؟ آیا می‌توان قلب و مغز را آشتی داد؟ در این مقاله سعی می‌کنم به نحوه‌یِ عملکرد هیجان در مغز و بدن بپردازم. برای این موضوع، سراغ کتاب «آیین‌مندی هیجان» تالیف دکتر دیوید مک‌میلان رفته‌ام. دکتر میلان در این کتاب با استفاده از ادبیاتی ساده مفاهیم پیچیده‌یِ مربوط به مغز و هیجان را توضیح می‌دهد. در این مقاله قصد دارم با استفاده از قسمت‌های از فصل دوم این کتاب نحوه‌ی عملکرد هیجان را شرح بدهم. اجازه بدهید با این پرسش شروع کنیم؛ مغز ما چگونه سازمان یافته است؟ مغز ما بر پایه‌یِ تکامل ساخته شده است. اولین و قدیمی‌ترین ساختار اصلی، مغز خزنده یا اولیه نامیده می‌شود. این بخشی است که ما با خزندگان در آن اشتراک داریم و عمدتاً شامل هسته‌های ساقه مغز است. دومین بخش تکامل‌یافته‌یِ مغز مغز میانی یا عاطفی است که یک پوششی را بر روی هسته‌های ساقه مغز تشکیل می‌دهد و انسان با پستانداران در اشتراک دارد. مغز میانی به‌اندازه یک‌مشت است. بسیاری از ساختارهای عصبیِ هیجانات مربوط به بخشی از مغز اولیه و میانی می‌باشند. ساختار سوم همان بخشی است که فقط نوع انسان از آن برخوردار است. این منطقه نسبتاً بزرگ، قشر جدید، منبع منطق، آگاهی هوشیاری و هوش است. این بخش از مغز بر روی مغز میانی و عمدتاً به سمت بخش جلویی جمجمه قرار گرفته است. به دلیل این که ساختار اولیه‌یِ مغز میان ما، پستاندارن و خزندگان مشترک است همگی هیجانات را می‌توانیم تجربه کنیم؛ اما فقط ما و پستاندارن از این تجربه آگاه می‌شویم. ما می‌فهمیم که غمگین هستیم، متوجه شادی یا حسادت خود می‌شویم. پستانداران و انسان‌ها بارها یک هیجان را بدون این که از نحوه عملکرد آن هیجان آگاه باشند، درک و بیان می‌کنند. ادراک و بیان هیجانات مستقل از هوشیاری است.

به عنوان روان‌شناس بالینی همیشه با سئوالات متعددی درباره‌ی هیجانات مواجه بوده‌ام؛ به عنوان مثال از من می‌پرسند هیجانات و احساسات ما دقیقا از کجای بدن ما می‌آیند؟ چه جایی در وجود ما مسئوال تولید هیجانات است؟ احساسات مقدم بر فکر کردن است یا برعکس؟ آیا می‌توان قلب و مغز را آشتی داد؟ در این مقاله سعی می‌کنم به نحوه‌یِ عملکرد هیجان در مغز و بدن بپردازم. برای این موضوع، سراغ کتاب  «آیین‌مندی هیجان» تالیف دکتر دیوید مک‌میلان رفته‌ام. دکتر میلان در این کتاب با استفاده از ادبیاتی ساده مفاهیم پیچیده‌یِ مربوط به مغز و هیجان را توضیح می‌دهد. در این مقاله قصد دارم با استفاده از قسمت‌های از فصل دوم این کتاب نحوه‌ی عملکرد هیجان را شرح بدهم.

اجازه بدهید با این پرسش شروع کنیم؛ مغز ما چگونه سازمان یافته است؟ مغز ما بر پایه‌یِ تکامل ساخته شده است. اولین و قدیمی‌ترین ساختار اصلی، مغز خزنده یا اولیه نامیده می‌شود. این بخشی است که ما با خزندگان در آن اشتراک داریم و عمدتاً شامل هسته‌های ساقه مغز است. دومین بخش تکامل‌یافته‌یِ مغز مغز میانی یا عاطفی است که یک پوششی را بر روی هسته‌های ساقه مغز تشکیل می‌دهد و انسان با پستانداران در اشتراک دارد. مغز میانی به‌اندازه یک‌مشت است. بسیاری از ساختارهای عصبیِ هیجانات مربوط به بخشی از مغز اولیه و میانی می‌باشند. ساختار سوم همان بخشی است که فقط نوع انسان از آن برخوردار است. این منطقه نسبتاً بزرگ، قشر جدید، منبع منطق، آگاهی هوشیاری و هوش است. این بخش از مغز بر روی مغز میانی و عمدتاً به سمت بخش جلویی جمجمه قرار گرفته است. به دلیل این که ساختار اولیه‌یِ مغز میان ما، پستاندارن و خزندگان مشترک است همگی هیجانات را می‌توانیم تجربه کنیم؛ اما فقط ما و پستاندارن از این تجربه آگاه می‌شویم. ما می‌فهمیم که غمگین هستیم، متوجه شادی یا حسادت خود می‌شویم. پستانداران و انسان‌ها بارها یک هیجان را بدون این که از نحوه عملکرد آن هیجان آگاه باشند، درک و بیان می‌کنند. ادراک و بیان هیجانات مستقل از هوشیاری است.

بزرگ‌ترین بخش انسانیِ مغز، قشر مغز است که در بالای مرکزِ هیجان مغز قرار گرفته است. ازاین‌رو، منطقه‌ای را که حاوی بخش‌های هیجانی مغز است، بخش‌های زیر قشری نامیده می‌شوند که شامل ساقه مغز، هیپوتالاموس و هسته‌های مغز جلویی است. پیش‌تر گفتیم که این بخش هیجانی از نظر تکاملی قدمت زیادی دارد (از زمان پستانداران تا کنون) و قشر مغز از نظر تکاملی بسیار کم سن و سال است؛ به عبارتی دیگر هیجان خیلی قدیمی‌تر از تعقل است! بنابراین این پرسش پیش می‌آید که آیا این بخشِ عظیمِ قشرِ مغز که مخصوص انسان است قادر به کنترل و مدیریت زیر قشر (بخش مربوط به هیجان) است یا خیر؟ برخی از بخش‌های قشر مغز (جدیدترین تکامل مغز) از طریق اتصالاتی به قشر زیرین (پایه‌ی هیجانات) متصل می‌شود و از این طریق می‌تواند کنترل‌هایی را بر هیجانات اعمال کند. سعی خواهم کرد در مقالات بعدی با جزيیات بیشتری به شیوه‌ی اثر قشر مغز در هر یک هیجانات بپردازم. فعلا مقاله را با پاسخ به این پرسش به پایان می‌برم، چگونه یک هیجان آغاز می‌شود؟ موجود زنده به طریقی میل به حفظ ثبات و تعادل درونی دارد. زمانی که چیزی بر این تعادل و ثبات درونی اثر بگذارد، هیجانات ما شروع به کار می‌کنند و بدن را برای مقابله با تغییر آماده می‌کنند. بسته به نوع تغییری که در تعادل درونی فرد به وجود آمده است، هیجان مختلفی پدید می‌آید. تغییر هیجانی، تعادل  فیزیکی ما را تغییر خواهد داد و برعکس، تغییر در تعادل فیزیکی می‌تواند هیجان را تغییر دهد. سعی کردم در این مقاله به شیوه‌ای ساده و کوتاه نحوه‌ی عملکرد هیجان در مغز و بدن را شرح بدهم، اگر در این حوزه پرسشی دارید خوشحال خواهم بود که باهم هم‌فکری کنیم.

 

پیشنهاد می‌کنیم مقالات «ترس: نیمه‌ی دیگر جنگ و گریز» و «غم: خواستن اما نداشتن» را هم مطالعه کنید.

منبع:

این مقاله ترجمه‌ی بخشی از کتاب زیر است:

McMillan, D. W. (2007). Emotion rituals: A resource for therapists and clients. Routledge.
Photo: Erich Heckel, Liegendes Mädchen.
 
 
 
 
 
 
 
 
 

به عنوان روان‌شناس بالینی همیشه با سئوالات متعددی درباره‌ی هیجانات مواجه بوده‌ام؛ به عنوان مثال از من می‌پرسند هیجانات و احساسات ما دقیقا از کجای بدن ما می‌آیند؟ چه جایی در وجود ما مسئوال تولید هیجانات است؟ احساسات مقدم بر فکر کردن است یا برعکس؟ آیا می‌توان قلب و مغز را آشتی داد؟ در این مقاله سعی می‌کنم به نحوه‌یِ عملکرد هیجان در مغز و بدن بپردازم. برای این موضوع، سراغ کتاب  «آیین‌مندی هیجان» تالیف دکتر دیوید مک‌میلان رفته‌ام. دکتر میلان در این کتاب با استفاده از ادبیاتی ساده مفاهیم پیچیده‌یِ مربوط به مغز و هیجان را توضیح می‌دهد. در این مقاله قصد دارم با استفاده از قسمت‌های از فصل دوم این کتاب نحوه‌ی عملکرد هیجان را شرح بدهم.

 اجازه بدهید با این پرسش شروع کنیم؛ مغز ما چگونه سازمان یافته است؟ مغز ما بر پایه‌یِ تکامل ساخته شده است. اولین و قدیمی‌ترین ساختار اصلی، مغز خزنده یا اولیه نامیده می‌شود. این بخشی است که ما با خزندگان در آن اشتراک داریم و عمدتاً شامل هسته‌های ساقه مغز است. دومین بخش تکامل‌یافته‌یِ مغز مغز میانی یا عاطفی است که یک پوششی را بر روی هسته‌های ساقه مغز تشکیل می‌دهد و انسان با پستانداران در اشتراک دارد. مغز میانی به‌اندازه یک‌مشت است. بسیاری از ساختارهای عصبیِ هیجانات مربوط به بخشی از مغز اولیه و میانی می‌باشند. ساختار سوم همان بخشی است که فقط نوع انسان از آن برخوردار است. این منطقه نسبتاً بزرگ، قشر جدید، منبع منطق، آگاهی هوشیاری و هوش است. این بخش از مغز بر روی مغز میانی و عمدتاً به سمت بخش جلویی جمجمه قرار گرفته است. به دلیل این که ساختار اولیه‌یِ مغز میان ما، پستاندارن و خزندگان مشترک است همگی هیجانات را می‌توانیم تجربه کنیم؛ اما فقط ما و پستاندارن از این تجربه آگاه می‌شویم. ما می‌فهمیم که غمگین هستیم، متوجه شادی یا حسادت خود می‌شویم. پستانداران و انسان‌ها بارها یک هیجان را بدون این که از نحوه عملکرد آن هیجان آگاه باشند، درک و بیان می‌کنند. ادراک و بیان هیجانات مستقل از هوشیاری است.

بزرگ‌ترین بخش انسانیِ مغز، قشر مغز است که در بالای مرکزِ هیجان مغز قرار گرفته است. ازاین‌رو، منطقه‌ای را که حاوی بخش‌های هیجانی مغز است، بخش‌های زیر قشری نامیده می‌شوند که شامل ساقه مغز، هیپوتالاموس و هسته‌های مغز جلویی است. پیش‌تر گفتیم که این بخش هیجانی از نظر تکاملی قدمت زیادی دارد (از زمان پستانداران تا کنون) و قشر مغز از نظر تکاملی بسیار کم سن و سال است؛ به عبارتی دیگر هیجان خیلی قدیمی‌تر از تعقل است! بنابراین این پرسش پیش می‌آید که آیا این بخشِ عظیمِ قشرِ مغز که مخصوص انسان است قادر به کنترل و مدیریت زیر قشر (بخش مربوط به هیجان) است یا خیر؟ برخی از بخش‌های قشر مغز (جدیدترین تکامل مغز) از طریق اتصالاتی به قشر زیرین (پایه‌ی هیجانات) متصل می‌شود و از این طریق می‌تواند کنترل‌هایی را بر هیجانات اعمال کند. سعی خواهم کرد در مقالات بعدی با جزيیات بیشتری به شیوه‌ی اثر قشر مغز در هر یک هیجانات بپردازم. فعلا مقاله را با پاسخ به این پرسش به پایان می‌برم، چگونه یک هیجان آغاز می‌شود؟ موجود زنده به طریقی میل به حفظ ثبات و تعادل درونی دارد. زمانی که چیزی بر این تعادل و ثبات درونی اثر بگذارد، هیجانات ما شروع به کار می‌کنند و بدن را برای مقابله با تغییر آماده می‌کنند. بسته به نوع تغییری که در تعادل درونی فرد به وجود آمده است، هیجان مختلفی پدید می‌آید. تغییر هیجانی، تعادل  فیزیکی ما را تغییر خواهد داد و برعکس، تغییر در تعادل فیزیکی می‌تواند هیجان را تغییر دهد. سعی کردم در این مقاله به شیوه‌ای ساده و کوتاه نحوه‌ی عملکرد هیجان در مغز و بدن را شرح بدهم، اگر در این حوزه پرسشی دارید خوشحال خواهم بود که باهم هم‌فکری کنیم.

 

برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.

 

برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.

 

برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.

 

متن سربرگ خود را وارد کنید