این مقاله متن مصاحبه بروس فینک در باب کتاب درآمدی بالینی بر فروید است که در فصل سیزدهم کتاب«Miss-ing; Psychoanalysis 2.0» منتشر شده است. مصاحبه توسط میهایلا برنارد و از طریق ایمیل انجام شده و این گفتگو نخستین بار در یازدهم آوریل ۲۰۱۷ در مجله الکترونیکی «خلاصه سلامت روان» منتشر شده است.
مقدمه مترجم
بروس فینک یک روانکاو و سوپروایزر لکانیِ است. او به مدت هفت سال در فرانسه زیر نظر مؤسسه روانکاوی ژک لکان آموزش دید و اکنون عضو مؤسسه روانکاوی «École de la Cause freudienne» در پاریس است که لکان اندکی قبل از مرگش تأسیس کرد. او دکترای خود را از دپارتمان روانکاوی دانشگاه پاریس هشت دریافت کرده است. از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۱۳ به عنوان استاد روانشناسی در دانشگاه دوکِین در پیتسبرگ، پنسیلوانیا فعالیت داشت و در حال حاضر عضو وابسته مرکز روانکاوی پیتسبرگ است.
کتاب «Miss-ing: Psychoanalysis 2.0» که در سال ۲۰۲۴ در لندن، انتشارت Aeon، منتشر شد، مجموعهای از مقالات و اندیشههای بروس فینک است که حول محور مفاهیم گوناگونی از فروید و لکان میگردد. همچنین نمیتوان از دلالتهای این عنوان با مفهوم لکانی «فقدان» چشم پوشی کرد.
عنوان و جلد کتاب بسیار جالب توجه ست و معانی متعددی را در مورد واژهی «Miss-ing» به ذهن متبادر میکند؛ پیشوند «mis-» در زبان انگلیسی ساختاری سیال و چندوجهی دارد که هم به صورت پیشوند (در ترکیباتی چون misdiagnose، mistake) و هم مستقل (فعل to miss) عمل مینماید.
فصل سیزدهم این کتاب مصاحبهای میهایلا برنارد با بروس فینک است که از طریق ایمیل انجام شده و این گفتگو در یازدهم آوریل ۲۰۱۷ در مجله الکترونیکی «خلاصه سلامت روان» منتشر شده است. در ادامه فارسی این مصاحبه را میخوانیم.
میهایلا برنارد : برای کسانی که شما را نمیشناسند، ممکن است کمی درباره خودتان و کاری که انجام میدهید بگویید؟
بروس فینک: من پیشینه گستردهای در علم و علوم انسانی داشتهام. پیش از آنکه تحصیلات تکمیلیام را در پاریس آغاز کنم — جایی که همزمان به عنوان روانکاو آموزش دیدم — سالها ریاضیات، فیزیک، ادبیات، روانشناسی، نظریه سیاسی و فلسفه خوانده بودم. بیست سال در گروه روانشناسی دانشگاه دوکِین در پیتسبرگِ پنسیلوانیا روانکاوی تدریس کردم و بیش از سی سال است که به کار بالینی روانکاوی مشغولم، کتابهای متعددی در این زمینه نوشتهام و چندین اثر ژک لکان، روانکاو نامدار فرانسوی را به انگلیسی ترجمه کردهام. کار بالینیام بین المللی است و وقت خود را میان آمریکا و فرانسه تقسیم میکنم. در سالهای اخیر، عشق قدیمیام به ادبیات را با نوشتن رمان — به ویژه داستانهای معمایی، با کارآگاهی الهام گرفته از لکان که با روشهای روانکاوی جنایت را حل میکند —دوباره زنده کردهام!
میل و ژوئیسانی در آموزههای لکان

میهایلا برنارد:چطور با روانکاوی آشنا شدید و چه چیزی در آن شما را جذب کرد؟
بروس فینک:در اواخر نوجوانی، به عنوان راهی برای فهم خودم و اطرافیانم، به روانکاوی علاقهمند شدم. تأکید لکان بر «ناخودآگاه» مرا مجذوب خویش کرد و در دهه ۱۹۸۰ تصمیم گرفتم تحت روانکاویِ لکانی در پاریس قرار بگیرم.
میهایلا برنارد: کتاب جدیدتان را برایمان معرفی کنید. ایده نوشتن درآمدی بالینی بر فروید از کجا آمد؟
بروس فینک: شاید بپرسید درباره فروید چه حرف تازهای باقی مانده که دهها نویسنده پیش از من به آن نپرداخته باشند؟ با کمال تعجب، با وجود بیش از بیست سال تدریس آثار فروید به دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد در دانشگاه دوکِین، هرگز به کتابی برنخوردم که مثلاً نشان دهد چگونه میتوان از تکنیکهای فروید برای تشویق به «تداعی آزاد» یا تعبیر رویا استفاده کرد. اکثر قریب به اتفاق کتابهای درباره فروید، صرفاً به شرح یا نقد نظریاتاش پرداختهاند، یا به زندگی شخصی، تاریخی و فکری خودِ او.
مفاهیم روانکاوی لکانی
علاقهی من، همیشه توضیح آن دسته از ایدههای فروید بوده که مستقیماً برای درمانگران کاربردی هستند و به گمانم از آزمون زمان سربلند بیرون آمدهاند. در حالی که حدسهای او درباره «عقده اُدیپ»، رشد جنسی زنانه و مراحل دهانی، مقعدی و تناسلی، بیشتر به مذاق نویسندگان در کتابهای درسی و حتی در معرفیهای پیشرفته از آثارش، خوش آمده اما به نظر من اینها کمترین کاربرد مستقیم بالینی را دارند. در مقابل، یادگیریِ ردیابی نشانههای بیماری تا ریشههایشان، تشویق بیماران به «تداعی آزاد» افکار سرگردانشان، تخیلات روزانه و رویاهای شبانه، و مکانیابی آرزوها در آنان، میتواند برای درمانگرانِ با گرایشهای مختلف، واجد ارزشی فوری و چشمگیر باشد.
طی دو دهه، با مشاهده تأثیر مفید کلاسهایم درباره فروید بر دانشجویان روانشناسی بالینی -که به گسترش دامنه تکنیکها و تعمیق کار رواندرمانگرانهشان کمک کرد- به این باور رسیدم. پس از بررسی دوباره منابع موجود و نیافتن کتابی که به طور اخص به آن جنبههای بالینیِ کماکان مرتبطِ آثار فروید بپردازد، تصمیم گرفتم درسگفتارهایم را به کتاب تبدیل کنم.
میهایلا برنارد: خواندن کتاب جدیدتان برای چه کسانی سودمند خواهد بود؟
بروس فینک: هر درمانگری که به دنبال گسترش و تعمیق کار بالینی خود باشد – به ویژه آنان که به «ناخودآگاه» علاقهمنداند اما در آموزشهایشان هرگز نحوه دسترسی به آن را نیاموختهاند.
میهایلا برنارد: به نسل آینده درمانگران چه توصیهای دارید؟
بروس فینک: «نوزاد را همراه آب حمام دور نریزید!» صرفاً چون برخی از فرضیههای فروید به درستی مورد تردید قرار گرفته یا حتی به باد انتقادهای تند گرفته شدهاند، به این معنا نیست که مفاهیم و تکنیکهای بنیادین او درباره ناخودآگاه، تداعی آزاد و تعبیر رویا بیفایدهاند. مطالعات در فرانسه نشان داده افرادی که روانکاوی را تجربه کردهاند، اغلب میگویند کار با رویاها مفیدترین بخش تحلیلشان بوده است. به گمانم باید آنچه بیماران به عنوان مفیدترین بخش تجربهشان گزارش میدهند را بسیار جدی گرفت!
میهایلا برنارد:چرا روانکاوی؟
بروس فینک: میتوانم از زوایای مختلف به این پرسش پاسخ دهم، اما اجازه دهید فقط به واقعیتی جالب اشاره کنم: وقتی روانشناسان خود تصمیم به درمان میگیرند -چه درمانگرِ شناختی-رفتاری (CBT) باشند، چه روانشناسِ پدیدارشناسِ اگزیستانسیال یا هیپنوتراپیست- تقریباً همیشه به سراغ روانکاو میروند. (این را بسیاری از درمانگران تأیید کردهاند، هرچند شواهد عمدتاً روایی است، چون کسی تمایلی به تحقیق نظاممند در این مورد نشان نمیدهد.) به نظر میرسد حتی درمانگرانِ با گرایشهای کاملاً متمایز نیز به شکلی ناخودآگاه ارزش روانکاوی عمیق را میپذیرند، هرچند ممکن است در انجمنهای عمومی بخشهای بزرگی از نظریهی روانکاوی را رد کنند یا به کاربالینی آن بتازند. اما وقتی نوبت به درمان خودشان میرسد، انتخابشان روانکاوی است. نتیجهگیری با شما!
سایر مقالات کیومرث ریحانی

میهایلا برنارد به نظر شما چه کسانی از درمان روانکاوی بهره میبرند؟
بروس فینک: به گمانم این پرسش را نمیتوان پیش از شروع درمان پاسخ داد. روانکاوی کار دشواری است و آنالیزانها اگر میخواهند به چیزی برسند باید شجاعت و پشتکار داشته باشند. کسانی که به دنبال پاسخهای سهل الوصولاند، بعید است در درمان تحلیلی پیشرفت کنند -اما هیچ قانون مطلقی هم وجود ندارد: گاهی حتی کسانی که به دنبال راهحلهای فوری بودند، به فرآیند تحلیل علاقهمند شده و بسیار پیش رفتهاند.
میهایلا برنارد: چطور روانکاوی و کار شما به عنوان روانکاو در زندگی روزمرهتان نفوذ میکند؟
بروس فینک: وقتی یاد بگیرید لغزشهای زبانی و کلامهای دوپهلوی دیگران را بشنوید، نمیتوانید این شنیدن را خاموش کنید و ناخواسته لغزشهای عزیزان، دوستان و حتی آشنایان معمولتان را نیز متوجه میشوید. گاهی این موقعیتها ناجور میشوند، اما سعی میکنم آنها را به شوخی تبدیل کنم.
ژک لکان کیست؟
از طرفی، دوستان و خانواده معمولاً برای گرفتن مشورت مراجعه میکنند — کاری که روانکاو در جلسه روانکاوی باید از آن پرهیز کند، اما در زندگی شخصی گاهی احساس تکلیف میکنیم که توصیههایی ارائه دهیم، هرچند میدانیم معمولاً این کار دوسر باخت است: اگر توصیه را بپذیرند و نتیجه بگیرند، بسیار بعید است که قدردانمان باشند، اگر هم شکست بخورند، تقصیر را به گردن ما میاندازند! در مقیاس شخصی، روانکاوی تمرینی مستمر است که مرا نسبت به تمام جنبههای وجودم -چه در بیداری چه در رویا- هشیار نگه میدارد.
میهایلا برنارد: لطفاً درباره فرآیند نوشتنتان برای مخاطبان ما بگویید. چه چیزی الهام بخش شما برای نوشتن است؟
بروس فینک: من همواره در حال نوشتن هستم و هر پروژه نوشتاریای برایم متفاوت است. در مورد کتابم درباره فروید، میدانستم که مواد خام خوبی از کلاسهایم دارم، اما نیاز داشتم زاویهای پیدا کنم که مرا برای شروع و سازماندهی مطالب برانگیزد. وقتی آن زاویه را یافتم -یعنی همان رویکرد صرفاً بالینی به آثار فروید- همه چیز سر جای خودش قرار گرفت.
میهایلا برنارد: برای کسانی از ما که آرزوی نوشتن درباره روانکاوی دارند، چه توصیهای دارید؟
بروس فینک: فکر نکنید تا زمانی که به چیزی به طور کامل نیندیشیدهاید باید قید نوشتن را بزنید. فرآیند نوشتن، به خودی خود آزمونی است برای افکارتان که در خلوت ذهنتان چنین امکانی برای اندیشه وجود ندارد. این به آنچه لکان «دیگری بزرگ» مینامد مربوط میشود: به بیان ساده، وقتی ایدهای را مینویسید، میتوانید از آن فاصله بگیرید و سعی کنید آن را از نگاه دیگران ببینید و در اینجاست که اغلب نقصهای استدلال یا استثنائات به ذهنتان خطور میکند! این فکر که میتوانید همه جزئیات را در ذهنتان حل و فصل کنید و بعد شروع به نوشتن کنید، احتمالاً یک توهم است. تنها از طریق نوشتن است که میتوانید بفهمید چه چیزی برای مخاطبان مورد نظرتان قابل درک خواهد بود و چه چیزی نه. گامها و حرکاتی که برای شما بدیهی به نظر میرسند، برای دیگران همین حکم را نخواهند داشت و تنها راه درک این موضوع، نوشتن روی کاغذ، کنار گذاشتن آن برای مدتی و سپس بازگشت به آن با نگاهی جدید است. البته بهتر این است که پیشنویس را به همکاران مورد اعتمادتان بدهید تا بخوانند و نظرشان را بیتعارف بگویند. آنها به من صدها نظر فوق العاده مفید ارائه دادند که امکان داد کتابم را به میزان زیادی بهبود بخشم.
میهایلا برنارد: حرف و حدیثی پایانی؟
بروس فینک: آیا چیزی به نام «پایانی» در روانکاوی وجود دارد؟ آیا میتوان از چیزی به نام «کلام آخر» حرف زد؟!
آشنایی با درمانگران دیگری
روانکاوی آنلاین برای مهاجران
منبع
Fink, B. (2024). *Miss-ing: Psychoanalysis 2.0.* London: Aeon Books. URL: https://www.amazon.com/Miss-ing-Psychoanalysis-2-0-Bruce-Fink/dp/1801521336