من از کشتزار دیگری می‌روید...

چالش‌های اشتراک‌گذاری افراطی

این مقاله ترجمه‌ی مقاله ای با همین عنوان است که در وب‌سایت مدرسه زندگی منتشر شده است.


در حالی که اغلب در مورد مشکلات افرادی می‌شنویم که نمی‌توانند روابط صمیمانه‌ای برقرار کنند یا از بیان احساسات واقعی خود ناتوان هستند، ممکن است زمان ببرد تا به مشکل دیگری که به همان اندازه جدی است توجه کنیم: افرادی که نمی‌توانند به اندازه کافی بخشی از خود را نزد خود نگه دارند. این افراد به دلیل اشتیاق بیش از حد برای ایجاد صمیمیت، نگرانی کمی نسبت به حفظ امنیت شخصی خود دارند و در تلاش بی‌پایان برای جلب توجه دیگران، در دقایقی کوتاه اسراری را فاش می‌کنند که بهتر بود آن‌ها را تا ابد نگه دارند.

[فرض کنید فردی به یک مهمانی دوستانه دعوت شده است و در آنجا با تعدادی فرد تازه وارد آشنا می‌شود. این فرد که ممکن است احساس راحتی زیادی با دیگران داشته باشد، خیلی زود سر صحبت را با این غریبه‌ها باز می‌کند. اما به سرعت و بدون در نظر گرفتن حد و مرزهای اجتماعی، شروع به افشای اطلاعات شخصی و حساس خود می‌کند. او ممکن است موضوعات حساس خانوادگی، مانند مشکلات مالی یا مسائل خصوصی مربوط به روابط جنسی یا حتی اسرار دیگر اعضای خانواده را برای این فرد غریبه بازگو کند. در همین راستا، مثالی دیگر را در نظر بگیرید که یک فرد تمام جزئیات روابط شخصی خود را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارد. برای مثال، او ممکن است در اینستاگرام از تمام احوالات زندگی شخصی‌اش، از مشکلات در روابط عاطفی گرفته تا مسائل مالی و خانوادگی، پست منتشر کند. به علاوه، ممکن است حتی جزئیات جنسی و خصوصی زندگی‌اش را به اشتراک بگذارد. این‌گونه رفتار، علاوه بر اینکه ممکن است نظر برخی افراد را جلب کند، و اطلاعات بسیار خصوصی خود را بی‌محابا در معرض عموم قرار می‌دهد.]

البته این به معنای انکار جنبه‌های سرگرم‌کننده‌ای نیست که این دسته از افراد می‌توانند به زندگی اجتماعی بیاورند. این افراد معمولاً درباره مسائل اقتصادی یا آخرین مقصد تعطیلات خود صحبت نمی‌کنند؛ بلکه معتقدند ارتباط با دیگران باید به مسائل عمیق برسد. به همین دلیل به سرعت درباره مشکلات جنسی شریک عاطفی سابقشان، دعواهای خانوادگی بر سر ارث، میزان درآمدشان، مشکلات گوارشی، ترجیحات جنسی و حتی آسیب‌های دوران کودکی‌شان صحبت خواهند کرد.

چالش اصلی این رفتار، تأثیراتی است که این افشاگری‌ها بر خود افراد بر جای می‌گذارد. شبی که ممکن است با سرگرمی و خنده همراه باشد، اغلب با بیداری همراه با شرم به پایان می‌رسد. پس از آنکه صدای خنده‌ها فروکش می‌کند، این افراد ممکن است احساس کنند تحت تأثیر یک تمایل ناخودآگاه قرار گرفته‌اند؛ نیازی برای دعوت دیگران به بخش‌های عمیق وجودشان، بدون توانایی اعمال کمترین کنترلی بر اینکه این دعوت شامل چه کسانی می‌شود.

این تمایل معمولاً ریشه در تجربه‌های دشوار رشدی دارد. ما زمانی بیش از حد افشاگری می‌کنیم که بسیار تنها بوده‌ایم. اگر در محیط‌هایی بزرگ شده‌ایم که در آن‌ها گفت‌وگوهای صمیمانه یا واقعی بسیار کم اتفاق می‌افتاده، خطر افراط در افشاگری را درک نمی‌کنیم. برای کودکی که تجربه‌ای از همراهی واقعی نداشته به دلیل عدم آشنایی با مسیرهای آرام و متعادل برای ایجاد صمیمیت، ممکن است بدون هیچ زنگ خطری با فردی که تنها بیست دقیقه است او را می‌شناسد گفت‌وگویی کاملاً بی‌پرده داشته باشد. در چنین مواردی زره دفاعی در این جهت شکل نمی‌گیرد، زیرا درد و خطر معمولاً از جای دیگری سرچشمه گرفته است.

با گذشت زمان ممکن است به این آرامش برسیم که بخشی از خود را مرموز نگه داریم و مزایای افشاگری فوری را در برابر رضایت آهسته‌ای که از حفظ امنیت به دست می‌آید، بسنجیم. شاید تصمیم بگیریم که تنها تعداد بسیار کمی از افراد از وضعیت عاطفی، سلامتی یا حرفه‌ای ما مطلع شوند، نه به این دلیل که می‌خواهیم بی‌مهر یا کسل‌کننده باشیم، بلکه به این دلیل که اولویت اصلی ما محافظت از خودمان است.

لزومی ندارد به سؤالات بیش از حد شخصی پاسخ دهیم و به همان اندازه نیازی نیست خودمان چنین سؤالاتی بپرسیم. حتی اگر پس از صرف پیش‌غذا هنوز در حال صحبت درباره آخر هفته یا نوع دستکش مورد علاقه فرد مقابل باشیم، دلیلی برای اضطراب وجود ندارد. نیازی نیست احساس کنیم کسل‌کننده هستیم. ما در اصل بی‌روح نیستیم، بلکه به آرامی و شاید طی ماه‌ها یا سال‌ها در حال سنجیدن این هستیم که آیا با یکی از آن شخصیت‌های نادر مواجه شده‌ایم که واقعاً شایسته شنیدن عمیق‌ترین بخش‌های وجود ما هستند یا خیر.

 

منبع:

The School of Life. (n.d.). The difficulties of oversharing. Retrieved February 8, 2025, from https://www.theschooloflife.com/article/the-difficulties-of-oversharing/

Photo: retalesuy Julius LeBlanc Stewart (1855 – 1919) USA, An interesting letter, 1890