من از کشتزار دیگری می‌روید...

چهار مولفه‌ی اساسی در تکنیک روان‌کاوی

این مقاله، ترجمه‌ی مقاله‌ای با عنوان « چهار مولفه‌ی اساسی در تکنیک روان‌کاوی و روان‌درمانی‌های مشتق از روان‌کاوی»، تالیف اتوگرنبرک در سال ۲۰۱۶ است، که در مجله‌ی World Psychiatry منتشر شده است.


چهار جنبه، به طور مشترک ماهیت تکنیک روان‌کاوی را تعیین می‌کنند: تفسیر[1]، تحلیل انتقال[2]، بی‌طرفی تکنیکال[3]، و تحلیل انتقال متقابل[4].

تفسیر عبارت است از ارتباط کلامی تحلیل‌گر در مورد فرضیه‌ی تعارض ناهشیار که به نظر می‌رسد در حال حاضر غالباً در تعامل[5] بیمار در ملاقات درمانی ظاهر شده است. به طور کلی تفسیرِِ یک دفاع یا یک رابطه‌ی تدافعی، آغازگرِ فرآیند تفسیری است؛ به دنبال آن تفسیر زمینه[6] یا رابطه‌ی تکانشی[7] که دفاع در برابر آن ایجاد شده و تحلیل انگیزه این فرآیند دفاعی است.

مداخلات تفسیری را می‌توان به موارد زیر طبقه بندی کرد: الف) شفاف سازی[8]، که به وسیله آن تحلیل‌گر تلاش می‌کند تا آنچه را که هشیارانه در ذهن بیمار می‌گذرد، روشن کند؛ ب) مواجهه[9]، یعنی آوردن هشیارانه‌ی جنبه‌های غیرکلامی رفتار بیمار؛ و ج) تفسیر به موقع[10]، فرضیه‌ی تحلیل‌گر از معنای ناهشیار که تمام این جنبه‌های تعاملات بیمار با یکدیگر را مرتبط می‌سازد.

این فرضیه‌ی متراکم[11]، تفسیر «اینجا و اکنون» است که باید به دنبال تفسیر «آنجا و آنگاه» بیاید یا با آن تکمیل شود؛ یعنی جنبه‌های ژنتیکی تفسیر که به گذشته‌ی بیمار اشاره می‌کند، و جنبه‌های ناهشیار حال را با جنبه‌های ناهشیار گذشته پیوند می‌دهد.

انتقال ممکن است به عنوان تکرار ِناهشیارِ تعارضاتِ پاتوژنیکِ گذشته در «اینجا و اکنون» تعریف شود، و تحلیل انتقال منبع اصلی تغییر خاصی است که درمان روان‌کاوی به ارمغان می‌آورد.

مفهوم کلاسیک تحلیل انتقال به طور قابل توجهی با مفهوم تحلیل «انتقال کلِ[12]»، که توسط رویکرد کلاینی[13]ها پیشنهاد شده، گسترش یافته است. این امر شامل تحلیل سیستماتیک مفاهیم انتقالی از کلِ تجلیات کلامی و غیرکلامی بیمار در جلساتِ درمانی و همچنین تلاش‌های ارتباطی مستقیم و ضمنی بیمار برای تاثیرگذاری بر تحلیل‌گر در یک جهت خاص، و کاوش مداوم مفاهیم انتقالی از زندگی بیرونی بیمار است که بیمار، در هر مقطعی [از درمان]، به جلسه می‌آورد.

گنجاندن یک بررسی سیستماتیک از عملکرد کلی بیمار در نقطه فعال شدن یک انتقال غالب به یک پیامد ضمنی مهم تفسیرِ انتقال، یعنی تحلیل شخصیت، اشاره می‌کند. الگوهای شخصیت‌شناسی دفاعی[14] تمایل دارند به مقاومت‌های انتقالی غالب تبدیل شوند و خود را به تحلیل سیستماتیک که منجر به اصلاح شخصیت‌شناسی می‌شود، اختصاص دهند. این اثر قابل توجهی از درمان روانکاوانه است که جای تعجب دارد که در ادبیات مورد تاکید قرار نگرفته است.

بی‌طرفی تکنیکال معمولاً به اشتباه به عنوان توصیه‌ای برای یک نگرش دور و بدون دخالت تحلیل‌گر، «آینه ای برای آنچه مراجع عرضه می‌کند» تفسیر می‌شود. در اصل، این مولفه به سادگی به تحلیل‌گر اشاره می‌کند که در تعارض‌های داخلی فعال شده‌ی بیمار جانبداری نمی‌کند و چنان که فروید می‌گوید، از Id، Ego و Super Ego بیمار و از واقعیت بیرونی او فاصله یکسانی داشته باشد. علاوه بر این، بی‌طرفی تکنیکال نشان می‌دهد که تحلیل‌گر تلاش نمی‌کند با سیستم‌های ارزشی خود بیمار را تحت تاثیر قرار دهد. استعاره‌ی اولیه فروید از تحلیل‌گر به عنوان «آینه» به وضوح توسط خودش مورد تردید قرار گرفت و او علیه دیدگاه عینیت تحلیلی به عنوان «بی‌تفاوتی ناخشنودساز[15]» اعتراض کرد.

بی‌طرفی تکنیکال همچنین بر مفهوم «خودداری[16]» دلالت دارد، به این معنا که رابطه‌ی تحلیلی نباید برای ارضای انگیزه‌های منطقی یا تهاجمی بیمار یا تحلیل‌گر مورد استفاده قرار گیرد. در مقابل، بی‌طرفی تکنیکال دال بر مفهوم «گمنامی[17]» نیست، یک تحولِ سوال‌برانگیز در تفکر روان‌کاوانه در دهه‌ی ۱۹۵۰، که از نظر من، بیش از همه به فشارهای استبدادی در آموزش روان‌کاوانه، و ایده‌آل‌سازی تحمیل شده از سوی نهادهای مرتبط با تحلیل‌گر در حال آموزش مرتبط است، به این اشاره دارد که نباید هیچ ویژگی شخصی معمول انسانی را به بیمار نشان دهد. این ایده‌آل سازی تحلیل‌گر در سال‌های اخیر به ویژه توسط مکتب رابطه‌ای[18] به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است.

بی‌طرفی تکنیکال دلالت بر رویکردی طبیعی و صمیمانه به بیمار در رفتار اجتماعی مناسب دارد، به عنوان بخشی از آن، تحلیل‌گر از تمام ارجاعات یا تمرکز بر منافع و مشکلات زندگی خود اجتناب می‌کند. تحلیل‌گر نمی‌تواند از بالا آمدن ویژگی‌های شخصی در موقعیت درمان که به منبع واکنش‌های انتقالی تبدیل می‌شود، اجتناب کند. واکنش واقع‌بینانه‌ی بیمار به جنبه‌های واقع‌بینانه‌ی رفتار تحلیل‌گر را نباید یک واکنش انتقالی در نظر گرفت: همه چیز انتقال نیست! حفظ تعریف انتقال به عنوان یک واکنش نامناسب به واقعیت ارائه شده توسط تحلیل‌گر، که منعکس کننده فعال سازی تعارضات ناهشیار بیمار است، باید انتقال را از دیگر واکنش‌های واقع‌گرایانه‌ی بیمار به جنبه‌های طبیعی و همچنین ویژه‌ی موقعیت درمان متمایز کند.

انتقال متقابل، واکنش هیجانی تام و لحظه به لحظه‌ی تحلیل‌گر به بیمار و به مطالب خاصی است که بیمار ارائه می‌دهد. دیدگاه معاصر از انتقال متقابل، شکل‌گیری پیچیده‌ای است که توسط واکنش تحلیل‌گر به انتقال بیمار، به واقعیت زندگی بیمار، به واقعیت زندگی تحلیل‌گر، و به گرایش‌هایِ انتقالِ خاصِ فعال شده در تحلیل‌گر به عنوان واکنشی به بیمار و مطالب او تعیین می‌شود.

تحت شرایط عادی، انتقال متقابل عمدتاً توسط فراز و نشیب‌های انتقال تعیین می‌شود، و به این ترتیب، واکنش‌های احساسی تحلیل‌گر ممکن است در هر جلسه نوسان قابل توجهی داشته باشد. برخلاف نوسانات حاد انتقال متقابل، تحریفات مزمن نگرش درونی تحلیل‌گر نسبت به بیمار معمولاً نشان دهنده مشکلات قابل توجهی در درک تحلیل‌گر از انتقال است. آن‌ها اغلب در موقعیت تحلیلی به یک بن بست اشاره می‌کنند که تحلیل‌گر ممکن است نیاز داشته باشد خارج از زمان واقعی جلسات تحلیلی با بیمار، از طریق خود اکتشافی یا مشاوره حل و فصل کند. مشکلات شخصیتی جدی تحلیل‌گر ممکن است چنین تحریفاتِ انتقالِ متقابلِ مزمنی را تقویت کند، اما اغلب آن‌ها به مشکلات محدودتری در درک و تفسیرهای او [تحلیل‌گر] مربوط می‌شوند و با پیشرفت‌های خاص در انتقال مرتبط هستند.

تحمل درونی کامل واکنش‌های انتقال متقابل، از جمله فانتزی‌های واپس‌گرایانه (رگرسیو[19]) در مورد روابط خاص با بیمار، ممکن است توسط اکتشاف درونی تحلیل‌گر از معانی واکنش او بر حسب وضعیت انتقال فعلی دنبال شود، و بنابراین راه را برای تحلیل انتقال آماده کند.

این یک طرح کلی از جنبه‌های اساسی است که به پیشنهاد من اساساً تکنیک روان‌کاوی را تعریف می‌کنند، و ممکن است برای تحلیل پیشرفت‌های مختلف در موقعیت تحلیلی، مانند تحلیل رویاها، شخصیت، کنش نمایی[20]، و اجبار به تکرار[21] به کار رود، که همه‌ی آن‌ها، در نهایت، در تحلیل انتقال به اوج خواهند رسید.

 

منبع:

این مقاله ترجمه‌ی مقاله‌ی زیر است:

Kernberg, O. F. (2016). The four basic components of psychoanalytic technique and derived psychoanalytic psychotherapies.  World Psychiatry, 15(3), 287.

Photo: Kenneth Tigar starred as Sigmund Freud in “Freud’s Last Session” at Cape Playhouse in Dennis. Ken huth photography cape cod times

ویراستاری علمی: بهار آیت‌مهر


[1] Interpretation

[2] Transference analysis

[3] Technical neutrality

[4] Countertransطference analysis

[5] Communication

[6] Interpretation of the context

[7] Impulsive relationship

[8] Clarification

[9] Confrontation

[10] Interpretation proper

[11] Condensing hypothesis

[12] Total transference

[13] Kleinian

[14] Defensive characterological patterns

[15] Disgruntled indifference

[16] Abstinence

[17] Anonymity

[18] Relational school

[19] Regressive fantasies

[20] Acting out

[21] Repetition compulsion