من از کشتزار دیگری می‌روید...

چه کسی از صمیمیت می‌ترسد؟

گاهی ممکن است در یک رابطه‌ی زوجی قرار بگیریم که زمان زیادی را صرف شکایت به دوستان و خانواده در این باره بکنیم که طرف مقابل ما آشکارا و مصرانه «از صمیمیت می‌ترسد». او درباره‌ی احساسات خود صحبت نمی‌کند؛ از نظر فیزیکی راحت نیست و آنقدرها گریه نمی‌کند. در حالی که چنان که همه‌ی آشنایان ما می‌دانند، ما از نظر هیجانی خیلی راحت و سیال هستیم. ما مشتاق نزدیک شدن به «دیگری» هستیم، اشتیاق داریم که احساسات خود را آشکارا و بدون محدودیت در میان بگذاریم، ما سالم و آماده عشق هستیم. واقعاً مایه تاسف است که به چنین شریکِ عاطفی تسلیم ناپذیر و مقاوم رسیدیم. اما هر چقدر هم که فریادهای ما برای مطالبه‌ی صمیمیت واقعی به نظر برسد، یک واقعیت غیرقابل انکار وجود دارد که مانع از اعتبار بخشیدن کامل به مطالبه‌ی صمیمیت می‌کند: این‌که در واقع ما شریک زندگی خود را انتخاب کردیم، و این کار را نه از روی اجبار، نه به دلیل حکم مذهبی یا دستورات خانوادگی، بلکه با چشمانی کاملاً باز، در روشنایی روز، با گزینه‌های جایگزین فراوانی پیش رویمان انجام دادیم.

گاهی ممکن است در یک رابطه‌ی زوجی قرار بگیریم که زمان زیادی را صرف شکایت به دوستان و خانواده در این باره بکنیم که طرف مقابل ما آشکارا و مصرانه «از صمیمیت می‌ترسد». او درباره‌ی احساسات خود صحبت نمی‌کند؛ از نظر فیزیکی راحت نیست و آنقدرها گریه نمی‌کند.

در حالی که چنان که همه‌ی آشنایان ما می‌دانند، ما از نظر هیجانی خیلی راحت و سیال هستیم. ما مشتاق نزدیک شدن به «دیگری» هستیم، اشتیاق داریم که احساسات خود را آشکارا و بدون محدودیت در میان بگذاریم، ما سالم و آماده عشق هستیم. واقعاً مایه تاسف است که به چنین شریکِ عاطفی تسلیم ناپذیر و مقاوم رسیدیم.

اما هر چقدر هم که فریادهای ما برای مطالبه‌ی صمیمیت واقعی به نظر برسد، یک واقعیت غیرقابل انکار وجود دارد که مانع از اعتبار بخشیدن کامل به مطالبه‌ی صمیمیت می‌کند: این‌که در واقع ما شریک زندگی خود را انتخاب کردیم، و این کار را نه از روی اجبار، نه به دلیل حکم مذهبی یا دستورات خانوادگی، بلکه با چشمانی کاملاً باز، در روشنایی روز، با گزینه‌های جایگزین فراوانی پیش رویمان انجام دادیم.

این موضوع، دست‌کم، داستانی را که برای خود و مخاطب پرشور و علاقمندمان تعریف می‌کنیم، پیچیده می‌کند. مسلماً علاقه‌مندی خیلی محدودی به صمیمیت وجود دارد که فرد ماهرانه آن شریکی را انتخاب می‌کند که از قضا او هم علاقه‌ی بسیار کمی به این موضوع دارد.

به‌علاوه، بررسی رفتار روزانه ما نشان دهد که ما اغلب به شیوه‌های تحریک‌پذیر، تحقیرآمیز یا آزاردهنده‌ای عمل می‌کنیم که تضمین می‌کند هرگز به اهداف اعلام شده خود یعنی اعتماد و ارتباط نخواهیم رسید. ما نمی‌توانیم از یک طرف ناامیدانه در آرزوی صمیمیت باشیم، و از طرف دیگر، مرتباً شریک زندگی خود را بی‌کفایت یا سرد، بی‌احساس یا مثل یک تکه‌ی آجر خطاب ‌کنیم. ما باید تا حدی بدانیم که آن عطوفت و مهربانی که مشتاقانه می‌خواهیم را دست کم تا زمانی که از طریق روش‌های تحقیر‌آمیز مطالبه می‌کنیم، هرگز بدست نخواهیم آورد.

رویکرد بالغانه در مورد این بن‌بست، در نظر گرفتن این احتمال است که شاید ما هم تا کنون با بهره‌گیری از یک مراقبت اهریمنی خود را در برابر این واقعیت محافظت کرده باشیم که ممکن است در واقع هر دوی ما از صمیمیت می‌ترسیم و از غیبت آن خوشحالیم؛ شاید در حقیقیت هر دوی ما از وحشت و شادیِ توامانِ سرسپردگیِ مشترک (مترجم؛ میان دو شریک عاطفی) فرار می‌کنیم؛ نه به این دلیل که ما بی‌عقل یا دیوانه هستیم، بلکه به این دلیل که صمیمیت برای کسانی که تجربیات اولیه و داستان‌های کودکیْ آنها را مستعد احتیاط، محافظه‌کاری و بدبینی کرده است، بسیار دلهره آور است.

یک مسیر صادقانه به سوی ایجاد صمیمیت با تصدیق باشکوه این موضوع شروع می‌شود که وسوسه‌ی سرزنش دیگران به دلیل همان چیزی است که در خودمان نمی‌توانیم تحمل کنیم، و با پذیرش این که احتمالا با شریک زندگی‌مان بسیار بیشتر از آنچه تاکنون قادر به پذیرش آن بودیم، اشتراک داریم. تفاوت‌های سطحی هرچه که باشد، ما در عمق جانمان به اندازه‌ی شریک عاطفی‌مان ترسیده‌ایم و مانند او دوسوگرا هستیم، و در نهایت یک مفاهمه‌ی و درک قدرتمند مشترک برای ایجاد شفقت و مهربانی‌ای که هر دو برای مدت طولانی از آن فرار کرده‌ بودیم.

 

چطور با شریک عاطفی اجتنابی کنار بیاییم؟ پیشنهاد می‌کنیم مقالات «کنار آمدن با فرد اجتنابی» و «تجربه‌ی عشق در زمان طرد شدن» را بخوانید.

منبع:

این مقاله ترجمه‌ی مقاله‌ی زیر است:

The school of life. (nd). Who is Afraid of Intimacy? https://www.theschooloflife.com/article/who-is-afraid-of-intimacy/

Photo: Reading after Dinner, Art Painting by Sir William Quiller Orchardson