فروید بر پرده سینما

این مقاله توسط محمد محمودزاده پالچقلو برای انتشار در ویژه‌نامه فروید گروه روانکاوی دیگری گردآوری و تالیف شده است.


اگرچه  زیگموند فروید (۱۸۵۶–۱۹۳۹)، به عنوان بنیانگذار روانکاوی کلاسیک، توجه چندانی به سینما به مثابه یک فرم هنری نشان نداد و علاقه‌ای آشکار به پیگیری تحولات سینمایی یا مشارکت در تولید آثار سینمایی از خود بروز نداد، با این حال، اندیشه‌ها و نظریه‌های او تأثیری ژرف بر جریان‌های فکری برخی از فیلمسازان و نویسندگان سینمایی گذاشته است. به همین دلیل، زندگی شخصی و علمی فروید در مقام یکی از برجسته‌ترین چهره‌های فکری سده‌های اخیر، به عنوان ماده‌ی خام برای خلق چندین اثر سینمایی مورد استفاده قرار گرفته است. در ادامه به بررسی چند اثر سینمایی متاثر از اندیشه‌ها و زندگی فروید می‌پردازیم.

فیلم فروید؛ شور نهان[۱](۱۹۶۲)

به کارگردانی جان هیوستون[۲]

این فیلم یک درام شبه‌بیوگرافیک است که پنج سال از حیات حرفه‌ای زیگموند فروید (۱۸۸۵–۱۸۹۰) را به تصویر می‌کشد. این دوره‌ی تاریخی مصادف با تکوین نخستین ایده‌های روانکاوی، به‌ویژه در مواجهه با بیماران هیستریک است. فیلم با تمرکز بر چالش‌های فروید در برابر جامعه‌ی پزشکی وین، به شکلی نمادین مقاومت نهاد علمی در برابر پارادایم‌شکنی‌های او را به تصویر می‌کشد.

در آن زمان، بسیاری از همکاران فروید از درمان بیماران مبتلا به هیستری خودداری می‌کردند، زیرا فکر می‌کردند این بیماران برای جلب توجه علائم بالینی را تظاهر می‌کنند، رویکردی که بازتاب دهنده‌ی گفتمان مسلط پزشکی قرن نوزدهم است. اما فروید دریافت که از روش هیپنوتیزم می‌تواند برای یافتن دلایل این بیماری استفاده کند. در این فیلم، بیمار او دختر جوانی است که از نوشیدن آب امتناع می‌کند و از کابوس‌های مکرر رنج می‌برد.

سناریوی اولیه این اثر توسط ژان-پل سارتر (۱۹۰۵-۱۹۸۰)، فیلسوف اگزیستانسیالیست، نوشته شده بود که در صورت اجرای کامل، مدت زمان آن به ۵ ساعت می‌رسید. کارگردان اثر، جان هیوستون، این فیلمنامه را خیلی طولانی می‌دانست و به سارتر پیشنهاد داد که فیلمنامه را کوتاه کند، اما سارتر درباره طولانی‌ بودن فیلمنامه برای جان هیوستون نوشت:

«ما می‌توانیم در مورد بن هور فیلم چهار ساعته بسازیم، اما مردم تگزاس نمی‌توانند چهار ساعت فیلم درباره عقده‌ها را تحمل کنند؟»

 اختلاف نظر بین سارتر و جان هیوستون (کارگردان) بر سر مدت زمان فیلم‌نامه، منجر به کناره‌گیری سارتر از پروژه شد. با وجود این، بسیاری از عناصر اصلی از فیلمنامه سارتر در نسخه نهایی فیلم باقی مانده‌اند، مانند شخصیت‌‌پردازی بیماری به اسم سیسلی که در واقع ترکیبی از بیماران واقعی فروید به نام‌های آنا او، الیزابت فون آر و دورا است. پس از مرگ سارتر، فیلمنامه وی به‌طور جداگانه با عنوان «سناریوی فروید» منتشر شد.

اگرچه این فیلم، اقبال چندانی در گیشه نداشت، اما چندین نامزدی در اسکار، گلدن گلوب و جشنواره فیلم برلین به ارمغان آورد و منتقدین نظرات مثبتی درباره فیلم داشتند.

فیلم محلول هفت درصدی[۳] (۱۹۷۶)

به کارگردانی هربرت راس[۴]

این فیلم اقتباسی سینمایی از رمان ترکیب هفت-درصدی ۱۹۷۴، نوشته‌ی نیکولاس میر محسوب می‌شود. اثر مذکور با رویکردی نوآورانه به بازخوانی شرلوک هولمز، کارآگاه خیالی داستان‌های سر آرتور کانن دویل نویسنده انگلیسی، می‌پردازد. داستان فیلم درباره هذیان‌ها و توهمات شرلوک هولمز در نتیجه اعتیاد او به کوکائین است. عنوان فیلم نیز به محلول ۷٪ کوکائین اشاره دارد که در داستان‌های اصلی کانن دویل نیز هولمز از سر عادت مصرف می‌کند.

دکتر جان واتسون، همکار و دوست نزدیک شرلوک هولمز، در مواجهه با وخامت وضعیت روانی هولمز که ناشی از مصرف مزمن کوکائین است، تلاش می‌کند او را برای سفر به وین متقاعد کند. شهری که، زیگموند فروید – پدر روانکاوی – با به کارگیری تکنیک‌های هیپنوتیزم او را درمان کند.

 

جالب توجه آن‌که هولمز هم‌زمان با دوره‌ی درمان، به بررسی پرونده‌ای پیچیده از آدم‌ربایی با ابعاد بین‌المللی می‌پردازد، و فروید در یک موازی معنادار، به کاوش در لایه‌های ناخودآگاه و بازیابی خاطرات سرکوب‌شده او مشغول است.

فیلمنامه این اثر که توسط نیکولاس میر به صورت خوداقتباسی از رمان خود نگاشته شده بود، مورد توجه جوامع سینمایی قرار گرفت و موفق به کسب نامزدی در چندین جایزه معتبر گردید که از جمله آنها می‌توان به نامزدی جایزه اسکار در بخش بهترین فیلمنامه اقتباسی اشاره نمود. ارزیابی‌های منتقدان سینمایی نیز عمدتاً مثبت بود.

 

فیلم رویای شیرین[۵] (۱۹۸۱)

به کارگردانی نانی مورتی[۶]

فیلم ایتالیایی «رویاهای شیرین»، اثری در ژانر کمدی-درام است که با ساختاری متافیکشنال به بررسی رابطه‌ی پیچیده‌ی میان خلاقیت هنری و روانکاوی می‌پردازد. فیلم درباره یک کارگردان جوانی است که در زمان ساختن فیلمی به نام «مادر فروید»، رویاها و خیال‌پردازی‌هایی را تجربه می‌کند که در آن به عنوان معلم در یک مدرسه کار می‌کند و عاشق یکی از شاگردانش می‌شود. این کارگردان که با مادر خود دچار مشکلاتی است، در به پایان رساندن فیلم «مادر فروید» دچار بن‌بست فکری شده است. 

فیلم از سه لایه روایی تشکیل شده است:

  1. سطح واقعیت: تلاش‌های کارگردان برای تکمیل فیلم «مادر فروید»
  2. سطح رویایی: تخیلات معلمی و رابطه عاطفی با شاگرد
  3. سطح فراواقعی: پروژه فیلم‌سازی درون فیلم


در این فیلم، فروید در سطح سوم توصیف شده است و از این طریق، کارگردان به بررسی روابط مردان با مادران‌شان پرداخته است. این فیلم نامزد چندین جایزه از جمله شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز در سال 1981 شد.

متافیکشن گونه‌ای از روایت است که به صورت آگاهانه به ماهیت ساختگی و مصنوعی بودن اثر ادبی/سینمایی اشاره می‌کند؛ داستانی‌ راجع‌ به‌ داستانی‌ ديگر، به‌جای‌ داستانی راجع‌ به‌ آن‌چه‌ «واقعی‌» است‌. تصور کنید در حال تماشای فیلمی هستید که شخصیت اصلی ناگهان به دوربین نگاه می‌کند و به شما می‌گوید: «می‌دانی این فقط یک فیلم است؟» در این شیوه با شکستن «توهم واقع‌نمایی»، مخاطب را به تأمل درباره فرآیند خلق اثر و رابطه میان واقعیت و بازنمایی وادار می‌سازد.

مینی‌سریال فروید (۱۹۸۴)

به کارگردانی مویرا آرمسترانگ[۷]

«فروید» یک مینی‌سریال شش قسمتی است و به بررسی زندگی و آثار زیگموند فروید می‌پردازد. این اثر با ساختاری روایی مبتنی بر فلاش‌بک، مهم‌ترین مراحل حیات علمی و شخصی این چهره برجسته روانکاوی را به تصویر می‌کشد. هر قسمت با صحنه‌ای از زندگی فروید در تبعید لندن آغاز می‌گردد، جایی که آنها در سال ۱۹۳۸ پس از پیوستن اتریش به آلمان نازی از وین به آن گریختند. در ادامه، در هر قسمت از سریال عمدتاً بصورت فلاش‌بک‌هایی لحظات کلیدی زندگی و حرفه فروید را به تصویر می‌کشد.

قسمت اول با عنوان «به نام خدایان» اوایل زندگی حرفه‌ای فروید ، جاه طلبی‌های او برای انجام کارهای مهم، نامزدی با مارتا و آزمایش‌های فروید با کوکائین به عنوان درمانی برای اعتیاد به مورفین را به تصویر می‌کشد.

قسمت دوم با عنوان «هیپنوتیزم‌کننده» به سفر فروید به پاریس و تحصیل نزد ژان-مارتن شارکو، یادگیری هیپنوتیزم، همکاری با یوزف بروئر در درمان بیماران و شروع بررسی رویاها و خاطرات سرکوب‌شده اختصاص دارد. قسمت سوم، با عنوان «راز رویاها»، به دوستی فروید با ویلهلم فلیس و بروئر و مطالعه وی درباره ناخودآگاه، میل و نظریه اغوا می‌پردازد. قسمت چهارم، «مدونا»، ماجرای رد شدن نظریه اغوا توسط همکاران فروید، سفر به رم، مشاهدات او از تصاویر مدونا و کودک و طرح مفهوم عقده ادیپ می‌باشد. قسمت پنجم با نام «مسیح» درباره شکل‌گیری حلقه اولیه روانکاوان، آشنایی فروید با یونگ، سفر به آمریکا برای سخنرانی در دانشگاه کلارک و شروع اختلافات فروید با یونگ می‌باشد. قسمت آخر، «جهان به عنوان رویا»، به طور متناوب بین فلاش‌بک به صحنه‌های قبلی و فروید در حال مرگ در لندن در رفت‌وآمد است و روزهای آخر زندگی او را روایت می‌کند.

فیلم نوزده نوزده[۸](۱۹۸۵)

به کارگردانی هیو برودی[۹]

این فیلم دراماتیک، روایتگر دیدار دوباره دو بیمار سابق زیگموند فروید است که پس از ۶۵ سال، به بررسی درمان خود تحت نظر او می‌پردازند و زخم‌های گذشته را بار دیگر باز می‌کنند. درواقع، این دو شخصیت در جست‌وجوی یادآوری و درک تجربیات خود از تحلیل با فروید هستند.

ایدهٔ اولیهٔ ساخت این فیلم پس از مطالعهٔ مقالهٔ فروید با عنوان «پدیدآیی روانی موردی از همجنس‌گرایی در یک زن» (۱۹۲۰) فروید در ذهن نویسندگان شکل گرفت. آن‌ها در ابتدا قصد داشتند مستندی با عنوان «علم میل» دربارهٔ دانشمندان حوزهٔ مطالعات زنان، از جمله فروید، تولید کنند؛ اما در نهایت، به خلق اثری داستانی پرداختند که هم بازنمایی‌کنندهٔ مواجهه‌های دراماتیک در فضای درمانی فروید است و هم بستر تاریخی پرتنش آن دوره، از جمله تأثیرات جنگ جهانی اول، را به تصویر می‌کشد.

این فیلم در سال نمایش خود (۱۹۸۵) در جشنوارهٔ بین‌المللی فیلم برلین به‌نمایش درآمد و نامزد دریافت جایزهٔ خوشه‌بلورین بهترین فیلم شد.

فیلم ماهلر روی کاناپه[۱۰] (۲۰۱۰)

به کارگردانی پرسی آدلون و فلیکس آدلون[۱۱]

این فیلم دراماتیک-تاریخی، بازسازی سینماییِ جلسهٔ درمانی واقعیِ گوستاو ماهلر — آهنگساز و رهبر ارکستر برجستهٔ اتریشی — با زیگموند فروید در سال ۱۹۰۹ است.

داستان حول بحران عاطفی ماهلر می‌چرخد که پس از ازدواج پرفرازونشیب گوستاوو ماهلر با آلما اشنایدر که او نیز آهنگساز و چهرهٔ هنری تأثیرگذار اتریشی بود، ماهلر متوجه می‌شود همسرش با والتر گروپیوس، معمار جوان، رابطه‌ای عاشقانه دارد. این کشمکش، ماهلر را وادار می‌کند تا برای حل تعارضات درونی خود به فروید مراجعه کند.

ملاقات آن‌ها تنها به یک گفت‌وگوی فشرده در یک بعدازظهر محدود می‌شود، اما فروید در این فرصت کوتاه، بینش عمیقی ارائه می‌دهد: او اشاره می‌کند که مخالفت شدید ماهلر با ادامهٔ فعالیت هنری آلما، از ازجمله اصرار بر کنار گذاشتن آهنگسازی و تمرکز بر امور خانه‌داری، نقش کلیدی در تضعیف رابطهٔ آن‌ها داشته است. ماهلر این انتقاد را می‌پذیرد و پس از آن، نه‌تنها از آثار موسیقایی آلما حمایت می‌کند، بلکه او را به تصحیح، ارکستراسیون و حتی تبلیغ آثارش تشویق می‌کند.

 

فیلم روشی خطرناک۲] (۲۰۱۱)

به کارگردانی دیوید کراننبرگ[۱۳]

این فیلم به بررسی روابط پیچیده‌ی میان زیگموند فروید، کارل گوستاو یونگ و سابینا اشپیلرین می‌پردازد – زنی که تأثیری عمیق بر هر دو روانکاو برجسته گذاشت. یونگ پس از مواجهه با اشپیلرین، برای نخستین بار از «روش گفتگو درمانی» فروید استفاده کرد؛ روشی که به دلیل ماهیت خود می‌توانست خطرات جدی به همراه داشته باشد، چرا که کاوش در تخیلات و احساسات عمیق بیمار، گاهی منجر به برانگیخته‌شدن تمایلات جنسی هم در درمانگرِ غیرمحتاط و هم در مراجع می‌شد. این دقیقاً همان چیزی بود که در رابطه‌ی درمانی یونگ و اشپیلرین رخ داد. فیلم به خوبی نشان می‌دهد که چگونه اشپیلرین نقشی محوری در شکل‌گیری و سپس فروپاشی رابطه‌ی فروید و یونگ ایفا کرد.

اشپیلرین تا دهه‌ی ۱۹۷۰ تقریباً ناشناخته باقی مانده بود، تا زمانی که اسناد شخصی او در آرشیو شهر ژنو کشف شد. او که ابتدا توسط یونگ روانکاوی شده بود، بعدها با فروید نیز همکاری کرد و در نهایت به یکی از روانکاوان برجسته‌ی اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شد. تراژدی زندگی او زمانی کامل شد که خود و دو دخترش توسط نیروهای نازی به قتل رسیدند. اما آنچه پس از کشف اسناد او جامعه‌ی روانکاوی را شوکه کرد، افشای رابطه‌ی عاطفی طولانی‌مدت یونگ با بیمارش بود.

پس از این افشاگری‌ها، جان کر، روانپزشک و مورخ آمریکایی، در کتاب جنجالی خود با عنوان«خطرناک‌ترین روش» (۱۹۹۳) به این ماجرا پرداخت. کریستوفر همپتون، نمایشنامه‌نویس نامدار انگلیسی، با اقتباس از این کتاب در سال ۲۰۰۲ نمایش‌نامه‌ای با عنوان «گفتگو درمانی» نوشت که در دسامبر همان سال در تئاتر ملی لندن به روی صحنه رفت. همپتون در سال ۲۰۱۱ این اثر را به فیلمنامه‌ای با عنوان «روشی خطرناک» تبدیل کرد که توسط دیوید کراننبرگ کارگردانی شد.

این فیلم در چندین جشنواره‌ی معتبر جهانی به نمایش درآمد و نامزد دریافت جوایز متعددی شد، به‌ویژه برای بازی درخشان بازیگرانش. همچنین، نامزد دریافت شیر طلایی در شصت و هشتمین دوره جشنواره‌ی فیلم ونیز در سال ۲۰۱۱ شد.

 

فیلم درمانی برای یک خون‌آشام[۱۴](۲۰۱۴)

به کارگردانی دیوید روهم[۱۵]

این اثر سینمایی در ژانر کمدی سیاه و فانتزی، داستان منحصر به فردی را روایت می‌کند که در سال ۱۹۳۲ میلادی اتفاق می‌افتد. فیلم با طنزی ظریف به بررسی زندگی کنت «گئورگ فون کوزنوم» – یک خون‌آشام اشرافی و افسرده – می‌پردازد که پس از پنج قرن زندگی زناشویی ناخوشایند با همسر خون‌آشام خود «الویرا»، به زیگموند فروید مراجعه می‌کند تا برای مشکلات زناشویی خود چاره‌ای بیابد.

 

داستان به موازات دو رابطه درهم تنیده پیش می‌رود:

۱. رابطه آشفته کنت خون‌آشام و همسر مستبدش

۲. رابطه عاشقانه و پرتنش «ویکتور» (دستیار جوان و نقاش فروید) با معشوقه‌اش «لوسی»

زیگموند فروید در این فیلم به عنوان عنصر پیونددهنده این دو رابطه عمل می‌کند و با حضور آرامش‌بخش خود، سعی در حل تعارضات شخصیت‌های داستان دارد. این رویکرد غیرمعمول، ترکیبی جذاب از روانکاوی کلاسیک و عناصر فراطبیعی را به نمایش می‌گذارد.

سریال فروید (۲۰۲۰)

به کارگردانی ماروین کرن[۱۶]

این مجموعهٔ جنایی-روانشناختی آلمانی، زندگی زیگموند فروید را در سال‌های آغازین فعالیت حرفه‌ای او (دههٔ ۱۸۸۰ میلادی) در قالب یک درام تاریخی مهیج روایت می‌کند. داستان از بازگشت فروید جوان به وین پس از آموختن هیپنوتراپی در پاریس آغاز می‌شود؛ زمانی که او با مخالفت شدید جامعهٔ علمی از جمله تئودور ماینرت روبرو است و تنها جوزف بروئر از نظریاتش حمایت می‌کند. در این میان، یکی از همکاران نزدیک فروید، وی را به یک محفل اشرافی دعوت می‌نماید که با هدف ایجاد شبکه‌ای از ارتباطات حرفه‌ای با شخصیت‌های بانفوذ جامعه‌ی وین ترتیب داده شده است. این مهمانی که به ظاهر فرصتی برای گسترش دایره‌ی نفوذ حرفه‌ای فروید محسوب می‌شد، در عمل باعث می‌شود که فروید ناخواسته درگیر شبکه‌ای پیچیده از قتل‌های مرموز، توطئه‌های سیاسی و کشمکش‌های قدرت می‌شود. 

فروید در این میان با بهره‌گیری از دانش نوپای روانکاوی و هیپنوتیزم، به حل این معماها می‌پردازد و در مسیر خود با شخصیت‌های مرموز و خطرناکی روبرو می‌شود.

این مجموعهٔ ۸ قسمتی، هر قسمت را با عنوانی برگرفته از مفاهیم روانکاوی فرویدی نامگذاری کرده است: هیستری، تروما، خواب‌گردی، توتم و تابو، رانه، واپس‌روی، کاتارسیس، جابجایی. این سریال اگرچه یک بازنمایی کاملاً تاریخی از زندگی فروید ارائه نمی‌دهد، اما با ترکیب عناصر روانکاوی و تعلیق جنایی، تجربه‌ای سرگرم‌کننده خلق می‌کند. برای علاقه‌مندان به روانشناسی و داستان‌های معمایی، این مجموعه می‌تواند جذاب باشد، مشروط بر این‌که به دنبال دقت تاریخی نباشند.

فیلم آخرین جلسهٔ فروید[۱۷] (۲۰۲۳)

به کارگردانی مت براون[۱۸]

این درام به بررسی گفت‌وگوی خیالی بین زیگموند فروید، پدر روانکاوی، و سی.اس. لوئیس، نویسندهٔ مشهور مسیحی و خالق مجموعه‌رمان‌های «سرگذشت نارنیا»، می‌پردازد. محور اصلی فیلم، مجادله‌ای عمیق دربارهٔ وجود خدا، معنای زندگی، عشق و مرگ است که در بستر روابط شخصی هر دو متفکر گسترش می‌یابد.

فیلمنامهٔ این اثر از کتاب «مسئلهٔ خدا: زمانی که سی.اس. لوئیس و زیگموند فروید به بحث می‌پردازند»[۱۹] (۲۰۰۳) اثر آرماند نیکولی[۲۰]، روان‌پزشک و استاد دانشگاه هاروارد، اقتباس شده است. اگرچه این دو شخصیت تاریخی هرگز در واقعیت با یکدیگر ملاقات نکرده‌اند، نیکولی با بررسی نوشته‌ها و نامه‌های آن‌ها، گفت‌وگویی خیالی را ترسیم می‌کند که در آن هر یک با استدلال‌های خود به نقد جهان‌بینی دیگری می‌پردازند. همچنین، این فیلم آخرین روزهای فروید، مواجهه او با بیماری و مرگ خویش و در نهایت تصمیم به مرگ خودخواسته وی را به تصویر می‌کشد.

 
  1. Freud: The Secret Passion
  2. John Huston
  3. The Seven-Per-Cent Solution
  4. Herbert Ross
  5. Sogni d’oro (Sweet Dreams) 
  6. Nanni Moretti
  7. Moira Armstrong
  8. Nineteen Nineteen
  9. Hugh Brody
  10. Mahler on the Couch
  11. Percy Adlon & Felix Adlon
  12. A Dangerous Method
  13. David Cronenberg
  14. Therapy for a Vampire
  15. David Ruehm
  16. Marvin Kren
  17. Freud’s Last Session
  18. Matt Brown
  19. The Question of God: C.S. Lewis and Sigmund Freud Debate God, Love, Sex, and the Meaning of Life
  20. Armand Nicholi J