من از کشتزار دیگری می‌روید...

دلایل خیانت

این مقاله ترجمه‌ی مقاله‌ای با همین عنوان است که در وب‌سایت مدرسه زندگی منتشر شده است.


هنگامی که راز یک رابطه خیانت‌آمیز برملا می‌شود، ذهن فرد خیانت‌دیده، آکنده از پرسش‌هایی می‌شود که مهم‌ترین آن‌ها این است: این رابطه  [خیانت‌] از چه زمانی شروع شد؟ دلایل خیانت چیست؟ یافتن پاسخ این پرسش، نه تنها می‌تواند پرده از انگیزه‌های پنهان این اتفاق بردارد، بلکه شاید راه‌هایی برای جلوگیری از تکرار چنین رویدادهای تلخی در آینده پیش روی ما بگذارد.

به طور طبیعی، ذهن ما در پی یافتن آن لحظه دقیقی است که دو فرد از مسیر خود منحرف شدند و اولین تماس فیزیکی میان آن‌ها شکل گرفت. تصور می‌کنیم که چگونه دو نفر پس از یک جلسه کاری، با هم نوشیدنی خوردند، یا در فضای مجازی با هم آشنا شدند، یا در یک مهمانی با نگاهی پرمعنا به هم لبخند زدند و قرار ملاقاتی برای روزهای بعد گذاشتند. ذهن ما روی جزئیات کوچک اما معنادار متمرکز می‌شود: زمانی که زانوهایشان زیر میز به آرامی به هم رسید، لحظه‌ای که یکی از آن‌ها دستش را به شکلی ظریف دور کمر دیگری حلقه زد، یا آن اولین دروغی که درباره مقصدشان یا گیرنده پیام‌هایشان گفتند. [این جزئیات، مانند تکه‌های پازل، تصویری از آغاز یک رابطه خیانت‌آمیز را در ذهن ما می‌سازند و بررسی این جزئیات دلایل خیانت را آشمار می کند]. شاید این نوع جست‌وجو برای یافتن لحظه دقیق شروع خیانت، در نگاه اول منطقی به نظر برسد، اما این نگرش از درک عمق ماجرا بازمی‌ماند. آغاز یک رابطه خیانت‌آمیز را نمی‌توان تنها به اولین برخورد دو فرد گمراه تقلیل داد.

 

خیانت از چه زمانی شروع می‌شود؟

خیانت‌ها مدتها قبل از آن‌که شخص ثالثی وارد زندگی شود، شروع می‌شوند. این آغاز، در ترَک‌های کوچک و نامحسوسی ریشه دارد که به آرامی در بنیان یک رابطه شکل می‌گیرند. در حقیقت، خیانت ممکن است سال‌ها، یا حتی دهه‌ها، قبل از آنکه معشوقی به صحنه زندگی وارد شود، آغاز شده باشد. [این ترک‌های کوچک، مانند زخم‌هایی هستند که به مرور زمان عمیق‌تر می‌شوند و راه را برای گسست بزرگ‌تر هموار می‌کنند و انگیزه خیانت را تقویت می‌کنند].

این مسئله از نظر فکری یادآور موضوعی است که مورخان همواره به آن حساس بوده‌اند. به عنوان مثال، وقتی می‌پرسیم انقلاب فرانسه از چه زمانی آغاز شد، پاسخ سنتی معمولاً به تابستان ۱۷۸۹ اشاره می‌کند؛ زمانی که نمایندگان مجلس طبقات عمومی سوگند یاد کردند تا تصویب قانون اساسی جدید، جلسات را ترک نکنند، یا زمانی که مردم پاریس به زندان باستیل یورش بردند. اما رویکردی عمیق‌تر و روشنگرانه‌تر، ریشه‌های این انقلاب را سال‌ها قبل از آن می‌داند: در قحطی‌های دهه قبل، در شکست‌های نظامی فرانسه در آمریکای شمالی در دهه ۱۷۶۰ که اعتبار سلطنت را خدشه‌دار کرد، یا در ظهور اندیشه‌های نوین فلسفی که بر حقوق شهروندی تأکید داشتند. در آن زمان، این وقایع به نظر چندان مهم نمی‌رسیدند؛ آن‌ها بلافاصله تغییرات بزرگ اجتماعی ایجاد نکردند یا ماهیت سرنوشت‌ساز خود را نشان ندادند، اما به تدریج و با تأثیری عمیق، فرانسه را به سمت انقلاب ۱۷۸۹ سوق دادند. این وقایع، مانند ترَک‌های کوچکی بودند که به آرامی بنیان‌های جامعه را تضعیف کردند و آن را آماده یک تحول بزرگ ساختند. [به همین ترتیب، خیانت نیز نه در لحظه ملاقات دو فرد، بلکه در شکاف‌های کوچک و نامحسوسی آغاز می‌شود که به تدریج در یک رابطه شکل می‌گیرند. این شکاف‌ها، مانند همان وقایع به ظاهر کم‌اهمیت، به آرامی رابطه را به سمت یک تحول بزرگ و ویرانگر هدایت می‌کنند].

خیانت، مانند بسیاری از تحولات بزرگ زندگی، ریشه در لحظه‌هایی دارد که در نگاه اول بی‌اهمیت به نظر می‌رسند. دلایل خیانت مانند انقلاب فرانسه در رویدادهای نامحسوس نهفته است. این داستان نه با آن ملاقات کاری در کنفرانس شروع می‌شود، نه با آن نگاه‌های معنادار در مهمانی. تمرکز روی سفرهای تفریحی یا حساب‌های صفحات اجتماعی و مجازی افراد، ما را از درک عمق ماجرا بازمی‌دارد. مسئله این نیست که چه کسی مقصر است یا چه کاری انجام داده است؛ این پرسش‌ها پیچیده‌تر و مبهم‌تر از آن هستند که بتوان به سادگی پاسخ‌شان داد.

به جای این‌ها، باید به آن گفت‌وگوهای ناتمامی توجه کرد که سه سال پیش در آشپزخانه نیمه‌کاره رها شدند، یا به آن سکوت سنگینی که پنج سال قبل در تاکسی، راه خانه را پر کرد. این لحظه‌های به ظاهر کوچک، مانند ترک‌هایی هستند که به آرامی در بنیان یک رابطه شکل می‌گیرند و آن را آماده یک تحول بزرگ می‌کنند. خیانت، مدتها قبل از آنکه پرده‌ها کنار روند و صحنه‌های دراماتیک آشکار شوند، آغاز شده است. این داستان، پیش از آنکه حتی شخص ثالثی وارد زندگی شود، در سکوت و خاموشی نوشته می‌شود. دلایل خیانت مدت‌ها قبل از وقوع خیانت دست به کار شده بودند.

فردی که در نهایت راه خیانت را در پیش گرفته، ممکن است دلایل خیانت را در رویدادهای کوچک اما عمیقاً تأثیرگذار به صورت زیر شرح دهد:

 

دلایل خیانت

۱. مشغولیت بی‌انتها

صبح یکشنبه بود، روزی که قرار بود بعد از ماه‌ها انتظار، دوباره به هم نزدیک شویم. معشوقم ماه‌ها روی یک پروژه بزرگ کار کرده بود و ما هم با صبر و درک، این زمان سخت را پشت سر گذاشته بودیم. حالا که پروژه تمام شده بود، منتظر بودیم تا بالاخره دوباره با هم باشیم، در یک کافه دنج بنشینیم و لحظات از دست‌رفته را جبران کنیم. اما ناگهان، چیزی در گوشی‌اش توجه‌اش را جلب کرد. نگاهم به چهره‌اش افتاد که در نور سرد صفحه گوشی غرق شده بود. چشمان‌اش سرد و مصمم به نظر می‌رسید، انگار که در دنیایی دیگر سیر می‌کرد. یا شاید درست در زمانی که می‌توانستیم ساعاتی آرام در پارک کنار هم بگذرانیم، ناگهان تصمیم گرفت کابینت‌های آشپزخانه را از نو مرتب کند. شاید آن بعدازظهر پرشور در پاریس، از همان لحظه‌ای آغاز شد که همه چیز متوقف شد تا ظروف و لیوان‌ها جابه‌جا شوند. یکی از مهم‌ترین دلایل خیانت مشغولیت زیادی با موضوعاتی جز رابطه است.

۲. بی‌توجهی

در میانه یک سفر خسته‌کننده‌ی کاری بودم، جایی که هر دقیقه‌اش پر از جلسات و تعهدات بود. در فاصله‌ای کوتاه بین جلسات، به دنبال فرصتی بودم که به او زنگ بزنم. او گوشی را برداشت، اما صدای تلویزیون همچنان در پس‌زمینه پخش می‌شد. حتی فراموش کرده بود که امروز قرار بود سخنرانی کنم. مجبور شدم به او یادآوری کنیم و در پاسخ، فقط یک «عالی» بی‌حوصله و سرد شنیدم. [آن لحظه، احساس کردم که وجودم برای او چندان مهم نیست]. بی‌توجی یک انگیزه مهم برای خیانت تلقی می‌شود.

۳. شرمساری

یا شاید آن شب بود، وقتی که با چند دوست جدید دور هم جمع شده بودیم. افرادی که چندان خوب آن‌ها را نمی‌شناختم و می‌خواستم تأثیر خوبی روی آن‌ها بگذارم. پارتنر‌م به دنبال راهی برای سرگرم کردن جمع بود و پس از کمی فکر، تصمیم گرفت داستانی تعریف کند درباره‌ی این‌که چگونه یک بار در محل کار، اسلایدهای اشتباهی را در یک ارائه نشان دادم. او داستان را با مهارت تعریف کرد و همه به شدت خندیدند. اما در آن خنده‌ها، من احساس تحقیر کردم. احساس کردم که او به جای حمایت از من، مرا دست‌مایه خنده دیگران کرده است. یکی از دلایل خیانت شرمسار کردن همسر یا معشوق نزد دیگران است.

۴. مالکیت (تصمیم‌گیری‌های یک‌طرفه)

بدون این‌که حتی با من مشورت کند، برنامه‌ی ناهار با والدین‌اش را تنظیم کرد. مسئله این نبود که من از رفتن ناراحت بودم، بلکه موضوع این بود که حتی احساس نیاز نکرد که از من بپرسد آیا مشکلی دارم یا آن زمان برایم مناسب است. در موقعیتی دیگر، بدون این‌که حتی اشاره‌ای کند، یک کتری جدید خرید و کتری قدیمی را دور انداخت؛ انگار که من هیچ نظری در این مورد نداشتم. گاهی اوقات فقط به من دستور می‌داد: «زباله‌ها را بیرون ببر»، «از مغازه آب معدنی بخر»، «کفش‌هایت را عوض کن» – بدون اینکه «لطفاً» یا «میشه خواهش کنم» یا «خوب می‌شد اگر…» بگوید. فقط چند کلمه می‌توانست تفاوت بزرگی ایجاد کند.

۵. لاس زدن (شوخی‌های بی حد و مرز)

یا شاید آن شب در مهمانی بود، وقتی که از آن طرف اتاق دیدم چگونه به سمت کسی خم شده و چیزی می‌گوید؛ با لبخندی جذاب می‌خندید و دستش را روی پشت صندلی آن شخص گذاشته بود. بعدها گفت که آن مکالمه بسیار خسته‌کننده بوده است. اما در آن لحظه، احساس کردم که چیزی در حال تغییر است.

۶. جر و بحث بیش از حد و تکراری

مسئله این نبود که گاهی با هم اختلاف نظر داشتیم، بلکه تعداد بیش از حد این اختلاف‌ها و ماهیت تکراری و بی‌پایان آن‌ها بود. یکی از آن جر و بحث‌ها که هنوز در ذهنم مانده، روزی بود که در کنار دریا بودیم. همه چیز باید شاد و آرام می‌شد؛ اما او باز هم بحث را درباره سفارش غذای تایلندی پیش کشید. یادم می‌آید که در حال جر و بحث بودیم و در همان حال، بخشی از ذهنم از این صحنه جدا شده بود و به ما دو نفر که با چهره‌های عصبانی روی اسکله ایستاده بودیم نگاه می‌کرد و از خود می‌پرسید: «چرا؟»

۷. کمبود محبت

 وقتی که در خیابان نزدیک بازار عتیقه‌فروشی‌ها قدم می‌زدیم. دستم را دراز کردم تا دست او را بگیرم، اما متوجه نشد. بار دیگر، وقتی که او مشغول کاری روی میز آشپزخانه بود، دستم را دور شانه‌اش انداختم و او با تندی گفت: «الان نه.» در رختخواب، همیشه من بودم که به سمت او برمی‌گشتم و شب‌بخیر می‌گفتم؛ او پاسخ می‌داد، اما هرگز آغازگر نبود. این موضوع بیشتر از آنچه به نظر می‌رسد یا قابل توصیف است، آزاردهنده بود. کمبود مهم یک انگیزه خیانت مهم است که زمینه ورود نفر سوم به رابطه را فراهم می‌کند.

۸. کناره‌گیری جنسی

زمانی که ایده‌ای جنسی به ذهنم خطور کرد و به آن علاقه‌مند شدم، اما احساس ناراحتی می‌کردم که آن را با او در میان بگذارم. سعی کردم چند اشاره کوچک بکنم، اما او هیچ کنجکاوی نشان نداد، تشویقم نکرد که بیشتر توضیح دهم؛ این احساس را به من داد که خیلی راحت‌تر است اگر هر چیزی که من را تحریک می‌کند، برای خودم نگه دارم.

هیچ‌کدام از این لحظه‌ها به تنهایی ممکن است چندان چشم‌گیر یا مهم به نظر نرسند. نسخه‌های کوچکی از هر یک از آن‌ها ممکن است تقریباً هر روز اتفاق بیفتند، بی‌آنکه توجه خاصی به آن‌ها شود. و این‌ها فقط از سمت یکی از  طرفین نیست: هر دو طرف رابطه احتمالاً به طور منظم برخی از این رفتارها را از خود نشان می‌دهند، بدون این‌که حتی متوجه شوند یا قصد خاصی داشته باشند.

با این حال، یک مورخ دقیق و موشکاف در بررسی خیانت، ممکن است هر یک از این لحظه‌های کوچک را به عنوان نقطه‌ای کلیدی در نظر بگیرد که (به معنای واقعی کلمه) یک رابطه خیانت‌آمیز آغاز شد. مدت‌ها قبل از آن مهمانی یا کنفرانس، این احساس در عمق ذهن یکی از طرفین (شاید حتی خارج از محدوده آگاهی‌شان) کاشته شد که چیزی مهم در رابطه‌شان کم است، چیزی که شاید فرد دیگری بتواند آن را تأمین کند. همین چیزهای به ظاهر کوچک دلایل خیانت را پی‌ریزی می‌کنند.

وقتی خیانتی فاش می‌شود، معمول است که فرد خیانت‌دیده به یک بازجوی سخت‌گیر تبدیل شود: گوشی طرف مقابل را بررسی کند و با جزییات از او بپرسد کجا بوده است؛ ایمیل‌هایش را بخواند و هر رسید را مو به مو تحلیل کند. اما چنین پیگیری‌هایی کمی دیر است، کمی گمراه‌کننده و تا حد زیادی خودخواهانه. ما باید به زمانی بسیار قبل‌تر از ورود معشوق (شخص ثالث) به صحنه نگاه کنیم. انقلاب خیانت، با عمل جنسی یا پیام‌های نامناسب یا حمله واقعی به دژ خانوادگی‌مان آغاز نشد؛ بلکه سال‌ها قبل، در یک بعدازظهر آفتابی و به ظاهر آرام شروع شد، زمانی که هنوز حسن‌نیت زیادی وجود داشت، زمانی که دستی به سوی طرف مقابل دراز شد و شاید او به شکلی سرنوشت‌ساز در نحوه دریافت آن دست، بی‌توجهی کرد. شاید در همین اختلافات کوچکِ روزمره بتوان دلایل خیانت را جستجو کرد.

در کدام زوج ها احتمال خیانت بیشتر است؟ اینجا بخوانید.

چطور به خیانت واکنش نشان بدهیم؟ اینجا بخوانید.

منبع

The School of Life. (n.d.). When does an affair begin? The School of Life. From https://www.theschooloflife.com/article/when-does-an-affair-begin/

Photo: Interior with a maid, a girl with a dog, and a map of Dordrecht by Abraham van Strij