روانکاو متخصصی است که در زمینهی روانکاوی آموزشهای حرفهای دریافت کرده و صلاحیت او توسط یک انستیتوی معتبر بینالمللی تأیید شده است. بیون معتقد است که روانکاو صرفاً از طریق آموزش ساخته نمیشود، بلکه این فرآیند نیازمند احترام به منحصربهفرد بودن شخصیت خود روانکاو است. تحلیل شخصی بخش مهمی در فرایند روانکاو شدن محسوب میشود و نه تنها یک ابزار درمانی، بلکه تلاشی معنادار برای رشد شخصی و حرفهای است. بنابراین، برای کسب صلاحیت حرفهای، علاوه بر دریافت آموزش علمی، ضرورت دارد که روانکاو، خود تحت روانکاوی قرار گرفته باشد و از راهنمایی سوپروایزر یا ناظر بالینی معتبر بهرهمند شود.
به طور خلاصه، ضرورت دارد که روانکاو:
۱. آموزش کافی در زمینه نظریههای روانکاوی دریافت کرده باشد؛
۲. خودش تحت درمان روانکاوی باشد؛
۳. تحت نظارت بالینی قرار گرفته باشد.
در این مقاله، به معرفی روانکاو، آموزشهای لازم، تفاوتهای آن با سایر متخصصان مانند روانشناس، روانپزشک و مشاور، و نقش او در درمان میپردازیم.
روانکاوی چیست؟ از اینجا بخوانید
آموزش و تحصیلات روانکاو
روانکاو معمولاً در یکی از رشتههای دانشگاهی مانند روانشناسی، روانپزشکی یا رشتههای مرتبط تحصیلات خود را به پایان میرساند و پس از فارغالتحصیلی، وارد دورههای تخصصی روانکاوی در مؤسسات معتبر میشود. این دورهها اغلب شامل آموزشهای طولانیمدت، حدود ۴۰۰ ساعت برای روانکاو و ۲۰۰ ساعت برای رواندرمانگر تحلیلی است. بخش مهمی از آموزش روانکاوی شامل تحلیل شخصی (تحلیل توسط یک روانکاو دیگر) و گذراندن دورههای سوپرویژن (نظارت) گروهی و فردی میشود.
چرا تحلیل شخصی روانکاو اهمیت دارد؟
بیون معتقد است که روانکاو صرفاً از طریق آموزش ساخته نمیشوند، بلکه باید از طریق تجربه تحلیل شخصی و رشد درونی به یک تحلیل گر تبدیل شوند. او میگوید:
«اگر چیزی به عنوان شخصیت روانکاو وجود دارد، شاید ارزش داشته باشد بپرسیم که چگونه چنین فردی به وجود آمده است؛ چگونه کسی، در مرحلهای از زندگیاش، به این تصمیم میرسد که ذهن آگاه و ناخودآگاه را کاوش کند. او ابتدا با خودش شروع میکند و سپس به دیگران در کاوشهایشان کمک میکند.»
به عقیدهی تامپسون، شخصیت روانکاو و تحلیلگر به عنوان یک ابزار مهم در فرایند درمان عمل میکند و تنها پس از یک تحلیل شخصی طولانیمدت، روانکاو قادر خواهد بود احساسات و واکنشهای خود را به درستی درک کند. تحلیل شخصی روانکاو به دلایل زیر اهمیت دارد:
۱) شناخت نقاط کور: تحلیل شخصی به روانکاو کمک میکند تا نقاط کور خود را بشناسد. اگر روانکاو تحلیل نشده باشد، ممکن است به دلیل محدودیتهای خود، نتواند به برخی از بخشهای ناخودآگاه آنالیزان دسترسی پیدا کند. تحلیل شخصی به روانکاو کمک میکند تا تعصبات ناخودآگاه خود را درک کند و با محدودیت کمتری آنالیزان را واکاوی کند.
آنالیزان (روانکاویشونده) کیست؟
در درمان روانکاوی، آنالیزان (Analysand) به فردی گفته میشود که تحت فرآیند روانکاوی قرار میگیرد. این اصطلاح به جای واژهی «بیمار» یا «مراجع» استفاده میشود تا بر نقش فعال و مشارکتی فرد در فرآیند درمان تأکید شود. آنالیزان کسی است که به دنبال درک عمیقتر خود، کشف ناخودآگاه و حل تعارضات درونی است.
۲) آگاهی از تأثیرات ناخودآگاه: تحلیل شخصی به روانکاو کمک میکند تا از تأثیرات ناخودآگاه خود بر فرایند درمان آگاه شود. این آگاهی به روانکاو امکان میدهد فضایی امن و بیطرف برای آنالیزان ایجاد کند و ارتباط مؤثرتری با او برقرار نماید.
۳) مدیریت انتقال متقابل: انتقال متقابل[1] به احساسات و واکنشهای ناخودآگاه روانکاو نسبت به مراجع اشاره دارد. اگر روانکاو تحلیل نشده باشد، ممکن است نتواند این احساسات را به درستی مدیریت کند و این مسئله میتواند به روند روانکاوی آسیب بزند. اما اگر روانکاو تحلیل شده باشد، انتقال متقابل میتواند به عنوان ابزاری قدرتمند در خدمت فرایند روانکاوی قرار گیرد.
۴) پرهیز از سوءاستفاده از جایگاه قدرت: تحلیل شخصی به روانکاو کمک میکند تا از جایگاه قدرت خود سوءاستفاده نکند و مرزهای حرفهای را به درستی حفظ کند. این موضوع برای ایجاد اعتماد و امنیت در رابطه درمانی ضروری است.

۵) بازبینی ایدهآلسازیها:تحلیل شخصی به روانکاو کمک میکند تا ایدهآلسازیهای خود درباره روانکاوی را بازبینی کند و به درک واقعبینانهتری از این رشته برسد. این امر به روانکاو اجازه میدهد تا با نگاهی متعادلتر و انعطافپذیرتر به فرایند روانکاوی بپردازد.
نقش روانکاو چیست؟
روانکاو از نظریهها و تکنیکهای روانکاوی برای تحلیل آنالیزان در درک ناخودآگاه و تعارضات درونی او استفاده میکند. مهمترین نقش او این است که به آنالیزان کمک کند تا به آزادی عاطفی بیشتری دست یابد، افکار ناخودآگاه را به آگاهی هشیارانه بیاورد و الگوهای خودشکنانه تفکر و رفتار را شناسایی کند. او با ایجاد فضایی امن برای بیان آزادانه افکار و احساسات و با استفاده از تکنیکهایی مانند تداعی آزاد، تحلیل رویاها و تفسیر انتقال به آنالیزان کمک میکند تا تعارضات درونی خود را بشناسد.
روانکاو در یک همکاری صمیمانه با آنالیزان او را در فرآیند خودشناسی و رشد شخصی همراهی میکند. تعدادی از وظایف روانکاو در فرایند روانکاوی به شرح زیر است:
۱. ایجاد فضای امن و قابل اعتماد
۲. گوش دادن دقیق
۳. کمک به بررسی ناخودآگاه از طریق روشهایی مانند تداعی آزاد، تحلیل رویاها و لغزشهای زبانی.
۴. تسهیل و تحلیل انتقال
۵. کمک به کسب بینش و خودآگاهی
۶. حمایت عاطفی
۷. رعایت اصول اخلاقی
در مورد چارچوب درمان روانکاوی اینجا بخوانید.
در مورد مرزهای حرفهای در درمان روانکاوی اینجا بخوانید.
تفاوت روانکاو با سایر متخصصان
الف) تفاوت روانکاو و روانشناس
روانکاو فردی است که در روانکاوی تخصص دارد، روشی که توسط زیگموند فروید پایهگذاری شد. روانکاوی بر کشف و تحلیل ناخودآگاه، تعارضات درونی، و فرآیندهای روانی عمیق متمرکز است. روانشناس فردی است که در روانشناسی تحصیل کرده و ممکن است در حوزههای مختلفی مانند روانشناسی بالینی، تربیتی، یا صنعتی-سازمانی فعالیت کند.
در حالی که تمرکز روانکاو بر ناهشیار است، روانشناسان بیشتر بر رفتارها، افکار و احساسات آگاهانه تمرکز میکنند. روانشناسان از رویکردهای درمانی مختلفی در کار بالینی خود استفاده میکنند؛ به عنوان مثال، رویکرد شناختی- رفتاری، رویکرد اکت، رفتار درمانی یا طرحواره درمانی. همچنین با دریافت آموزشهای ویژه میتوانند به عنوان درمانگر کودک، زوجدرمانگر و یا خانواده درمانگر فعالیت کنند.
ب) تفاوت روانکاو و روانپزشک
روانپزشک فردی است که ابتدا طی دورهی پزشکی عمومی، بر آناتومی و امثال اینها تسلط پیدا کرده و سپس دورهی تخصص خود را در رشته روانپزشکی ادامه داده است. روانپزشک به دلیل پیشینه پزشکی خود، در درک علوم اعصاب و شیمی مغز مهارت دارد و میتواند دارو تجویز کنند. او درک عمیقی از چگونگی اتصالات مسیرهای عصبی، انتقال دهندههای و نقش همهی اینها در رفتار انسان دارد.
البته روانپزشک با گذراندن دوره های رواندرمانی میتواند با بهرهگیری از رویکردهای مختلف (بهعنوان مثال طرحوارهدرمانی یا درمان شناختی-رفتاری) علاوه بر تجویز دارو به عنوان رواندرمانگر یا پس از تکمیل دورههای روانکاوی به عنوان روانکاو نیز فعالیت کند.

ج) تفاوت روانکاو و مشاور
مشاور کسی است که در یکی از رویکردهای رشتهی مشاوره (بهعنوان مثال مشاورهی خانواده، تحصیلی، شغلی و …) تحصیل و بعد از گذراندن دورههای تکمیلی از سازمانهای مربوطه مجوز فعالیت دریافت کرده است. مشاور به مراجع کمک میکند تا مشکلات خود را درک و گزینههای موجود را بررسی کند و تصمیمهای کوتاه مدت و میان مدت مناسبی بگیرد. بنابراین مشاورهْ کوتاه مدت، رهنمودی و صرفا بر یک موضوع خاص متمرکز است. در حالی که روانکاو صرفا متمرکز بر علائم و نشانهها (یا به عبارت دیگر بر یک مشکل خاص) نیست؛ بلکه به دنبال ایجاد بررسی عمیق در شخصیت و ایجاد روشی برای فهمیدن و دانستن است.
د) تفاوت روانکاو و درمانگر تحلیلی
روانکاو و رواندرمانگر تحلیلی هر دو آموزشهای مرتبط با نظریههای روانکاوی دریافت میکنند و دریافت تحلیل شخصی و نظارت بالینی برای هر دو ضرورت دارد. با این تفاوت که روانکاو آموزش طولانیتر (۴۰۰ ساعت)، و دورههای سوپرویژن طولانیتر میگیرد و درمانگر تحلیلی آموزش کوتاهتر (۲۰۰ ساعت) و دورهی نظارت بالینی کوتاهتری دریافت میکند. برای فرایند روانکاوی ضرورت دارد ۳ الی ۵ جلسه در هفته به روانکاو مراجعه کرد اما برای رواندرمانی روانکاوانه یا روان درمانی تحلیلی ۱ الی ۳ جلسه در هفته کافی خواهد بود.
تفاوت اساسی و بنیادین میان روانکاو و درمانگر تحلیلی با متخصصانی دیگر حوزه سلامت روان در این است که تمرکز اصلی روانپزشک، روانشناس و مشاور، اغلب بر حذف یا کاهش علائم و نشانههای بیماری یا مرتفع کردن مشکل است. بهعنوانمثال، یک روانپزشک ممکن است دارویی را برای کاهش علائم افسردگی در بیمار تجویز کند، یا یک روانشناس ممکن است به دنبال ارائه تکنیکهای رفتاری یا شناختی باشد که به بیمار کمک کنند تا علائم آزاردهنده بیماری را خاموش کند. اما در مقابل، روانکاو تلاش میکند تا تعارضهای اصلی و ریشهای این علائم را دریابد و به نشانههایی مانند افسردگی و اضطراب صرفاً بهعنوان علائمی سطحی و روی کار از یک تعارض عمیقتر و بنیادینتر نگاه میکند؛ تعارض و یا نقصانی که میتواند شامل مجموعهای از انگیزهها، آرزوها و خواستههای سرکوبشده باشد که فرد در طول زندگی خود تجربه کرده است. او به آنالیزان کمک میکند تا به «فرایند دانستن» و «خود تحلیلی» دست یابد.
«فرایند دانستن» چیست؟
فِرِد بوش یکی از مهمترین تفاوتهای روانکاوی و رواندرمانی را در دستاوردهای این دو میداند. آنچه در یک روانکاویِ نسبتاً موفق به دست میآید، یک «روش دانستن» است، نه صرفاً دانستن. یعنی آنالیزان نهتنها به دانشی دست پیدا میکند که پیش از این از آن بیاطلاع بوده، بلکه او با «روشی برای دانستن» آشنا میشود. تأکید روانکاوی بر چگونگی فکر کردن و تحلیل احساسات (فرآیند دانستن) است اما در رواندرمانی تمرکز بر محتوای دانستن است. نقطه پایانی این فرآیند دانستن در روانکاوی، توانایی خودتحلیلی است.
خودتحلیلی چیست؟
خودتحلیلی نتیجهی یک فرآیند تحولی است که شامل مراحل زیر میشود:
- خودمشاهدهگری:آنالیزان یاد میگیرد افکار و احساسات خود را به عنوان رویدادهای ذهنی ببیند (نه به عنوان واقعیت مطلق).
- خوداندیشی: توانایی بازتاب و بررسی افکار و احساسات بهصورت عمیقتر.
- خودپژوهی: ایجاد فضایی در ذهن برای بازی با ایدهها و بررسی آزادانهی آنها.
- خودتحلیلی: ترکیب همهی مراحل فوق برای رسیدن به درک موثر.
پژوهشها نشان میدهد که روانکاو از طریق فرایند روانکاوی به آنالیزان کمک می کند که توانایی خودتحلیلی را توسعه دهد، خودتحلیلی به آنالیزان کمک میکند تا پس از پایان روانکاوی، بهطور مستقل با چالشهای زندگی مواجه شوند.
شاید با افرادی مواجه شده باشید که دورههای متعدد درمان روانشناختی برای مشکلاتی مثل وسواس و افسردگی دریافت کرده و بهبودی قابل توجهی هم داشتهاند اما این علائم مدتی پس از خاتمهی درمان، مجددا عود کرده یا به صورت دیگری تظاهر یافتهاند. چرا علائم عود میکنند؟ روانکاوی بر این باور است که تعارضهای بنیادین منجر به شکلگیری علائم و نشانهها میشوند و مادامی که فرد در اتاق درمان به این تعارضها نپردازد، علائم به شیوههای مختلف و در لباسهای گوناگون ظاهر خواهد شد.

چطور روانکاو یا رواندرمانگر تحلیلی انتخاب کنیم؟
در انتخاب درمانگر تحلیلی سهگانهی آموزش، تحلیلی شخصی و نظارت بالینی را مد نظر داشته باشید. در چند جلسه اول به احساس خود توجه کنید. سوالات زیر را از خود بپرسید:
- آیا در حضور روانکاو احساس راحتی و امنیت میکنم؟
- آیا روانکاو به صحبتهای من با دقت گوش میدهد و بدون قضاوت برخورد میکند؟
- آیا احساس میکنم که روانکاو مرا درک میکند و به من احترام میگذارد؟
در نهایت، به احساس درونی خود اعتماد کنید. رابطه بین شما و روانکاو باید بر پایه اعتماد و احترام متقابل باشد. اگر احساس میکنید که ارتباط خوبی با روانکاو برقرار نمیکنید، میتوانید به دنبال گزینههای دیگر باشید.
درمانگران کلینیک دیگری به عنوان رواندرمانگران تحلیلی آموزش دیده، تحلیل شده و تحت نظارت بالینی هستند. در کلینیک «دیگری» درمان تحلیلی برای کودک، بزرگسال، زوج ارائه میشود.
از اینجا می توانید پروفایل درمانگران «دیگری» را مطالعه کنید
در مورد مرزهای حرفهای در درمان روانکاوی اینجا بخوانید.
منابع
Thompson c. (1956). The role of the analyst’s personality in therapy. American journal of psychotherapy, 10(2), 347–367. https://doi.org/10.1176/appi.psychotherapy.1956.10.2.346 Psychoanalysis Downunder. (2022, July 6). Being a psychoanalyst: A personal journey with Bion. Psychoanalysis Downunder.https://www.psychoanalysisdownunder.com.au/articles/2022/7/6/being-a-psychoanalyst-a-personal-journey-with-bion[1] Countertransference