من از کشتزار دیگری می‌روید...

ژک لکان

ژک لکان کیست؟

ژک ماری امیل لکان[۱] (۱۳ آوریل ۱۹۰۱ – ۹ سپتامبر ۱۹۸۱) که معمولا با عنوان ژک لکان شناخته می‌شود، چهره‌ای برجسته در حیات روشنفکری پاریس در بخش عمده‌ای از قرن بیستم بود. او که گاهی با عنوان «فروید فرانسوی» شناخته می‌شود، شخصیتی کلیدی در تاریخ روان‌کاوی محسوب می‌گردد. آموزه‌ها و مکتوبات او به بررسی اهمیت کشف ناخودآگاه توسط فروید، هم در حیطه نظریه و عمل روان‌کاوی و هم در ارتباط با طیف گسترده‌ای از رشته‌های دیگر می‌پردازد. به‌ویژه برای علاقه‌مندان به ابعاد فلسفی اندیشه‌های فرویدی، آثار لکان از ارزشی والا برخوردار است. در طول بیش از پنج دهه گذشته، ایده‌های ژک لکان به‌ویژه در حلقه‌های فلسفی قاره‌ای[۲]، به عنصری محوری در پذیرش و بازخوانی مفاهیم روان‌کاوانه بدل شده‌اند.

فهرست مطالب

ژک لکان؛ از روان‌پزشکی تا روان‌کاوی

ژک لکان که تحصیلات خود را در رشته روان‌پزشکی به پایان رسانده بود، نخستین آثار خود را در اواخر دهه ۱۹۲۰ (طی دوره آموزش روان‌پزشکی) منتشر کرد، اما فعالیت انتشاراتی او به طور جدی در دهه بعدی گسترش یافت. دهه ۱۹۳۰ برای ژک لکان  دورانی پرتحول و سرنوشت‌ساز در شکل‌گیری اندیشه‌های روانکاوانه‌ی او بود. انتشار رساله دکترای روان‌پزشکی او در سال ۱۹۳۲ با عنوان «روان‌پریشی پارانوئید و ارتباط آن با شخصیت»[۳]؛ همکاری‌های ژک لکان با جنبش‌های هنری سوررئالیست و دادائیست که در آن محافل به عنوان چهره‌ای آشنا حضور فعال داشت؛ شروع آموزش روان‌کاوی شامل تحلیل آموزشی با رودولف لوونشتاین[۴]؛ حضور در سمینارهای مشهور الکساندر کوژو[۵] در باب پدیدارشناسی روح هگل[۶]؛ ارائه نخستین نسخه از نظریه معروف «مرحله آینه‌ای» در کنفرانس انجمن بین‌المللی روان‌کاوی (IPA) در ماریانباد در سال ۱۹۳۶ (ارائه‌ای که توسط ارنست جونز، رئیس وقت IPA و دوست زندگینامه‌نویس فروید، قطع شد)؛ و در نهایت انتشار مقاله‌ای مفصل در دانشنامه فرانسوی در سال ۱۹۳۸ تحت عنوان «عقده‌های خانوادگی در تکوین فرد: تلاشی برای تحلیل یک کنش در روان‌شناسی»[۷].

ژاک لاکان

این دوره حیاتی از شکل‌گیری فکری ژک لکان ، همان‌گونه که اشاره شد، با تلاقی علایق و تأثیرات متعدد در حوزه‌هایی مانند روان‌کاوی، روان‌پزشکی، فلسفه، هنر و ادبیات مشخص می‌شود. به طور خاص، ترکیب بین‌رشته‌ای غنی‌ای که در این دوران در اندیشه ژک لکان شکل گرفت (شامل روان‌کاوی فرویدی، دیالکتیک هگلی، آموزه‌های آموزشی کوژو، و تجربیات متنوع از «جنون» از منظرهای گوناگون) به شیوه‌ای ماندگار بر تمام مسیر فکری بعدی او تأثیر گذاشت و آن را شکل داد.

ژاک لاکان

دوران جنگ جهانی دوم و پیامدهای آن برای لکان

بدیهی است که جنگ جهانی دوم برای ژک لکان (و به طور کلی برای تاریخ) دوره‌ای از گسست و دگرگونی محسوب می‌شد. در این دوره فعالیت‌های روانکاوانهٔ ژک لکان، از جمله تحلیل آموزشی او متوقف شد (لوونشتاین و لکان در این باره که آیا تحلیلی حقیقتا و به خوبی خاتمه یافته است، اختلاف نظر داشتند؛ لکان به‌صورت بحث‌برانگیزی آن را خاتمه‌یافته تلقی کرد و هرگز به کاناپهٔ لوونشتاین بازنگشت). این جنگ موجب آشنایی ژک لکان با روانپزشکی نظامی در فرانسه و انگلستان شد، و سفر پنج‌هفته‌ای او به انگلستان، وی را با جنبه‌هایی از جهان روانکاوی بریتانیایی آشنا ساخت (جزئیات این سفر در مقالهٔ «روانپزشکی بریتانیا و جنگ» [۱۹۴۷] بازگو شده است).

آثار مهم لکان در دوران جنگ و پس از آن

یادداشت‌های مهمی که طی دوره جنگ جهانی دوم و سال‌های پس از آن، توسط ژک لکان تألیف شده بود، همگی سرانجام در اثر شاهکار او، مکتوبات[۸] (۱۹۶۶) بازنشر شدند:
  • زمان منطقی و ادعای قطعیت مقدم بر آن: سوفیسم نوظهور[۹] (۱۹۴۵)
  • ارائه‌ای در باب علیت روانی[۱۰] (۱۹۴۶)
  • ستیزه‌جویی در روانکاوی[۱۱] (۱۹۴۸)
  • مرحلهٔ آینه‌ای به‌عنوان شکل‌دهندهٔ کارکرد ایگو آن‌گونه که در تجربهٔ روانکاوانه آشکار می‌شود[۱۲] (ارائه‌شده در ۱۹۴۹ در کنگرهٔ IPA زوریخ؛ در حالی که نسخهٔ ۱۹۳۶ ماریانباد مفقود شده، این نسخه به‌عنوان متن معیار در «مکتوبات» حفظ شده است).

دههٔ سرنوشت‌ساز لکان: ۱۹۵۰-۱۹۵۹

این دهه نقطهٔ عطفی در مسیر فکری ژک لکان بود، زمانی که او به‌عنوان چهره‌ای اصیل و تأثیرگذار در روانکاوی کاملاً شکوفا شد. طی این دوره، حجم عظیمی از آثار لکانی منتشر شد، از جمله هفت سمینار سالانه و بسیاری از مقالات برجسته که بعدها در «مکتوبات» (اثری ۹۰۰ صفحه‌ای) گردآوری شدند (برخی از این مقالات، چکیده‌های فشرده‌ای از نتایج سمینارهای سالانه بودند)

گرایش به ساختارگرایی-۱۹۵۹

در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ و اوایل ۱۹۵۰، ژک لکان با ساختارگرایی فردینان دو سوسور[۱۳] و میراث‌داران او مانند کلود لوی-استروس[۱۴] و رومن جاکوبسون[۱۵] آشنا شد. کتاب لوی-استروس با عنوان «ساختارهای ابتدایی خویشاوندی»[۱۶] (۱۹۴۹) جرقه‌ای برای جنبش ساختارگرایی فرانسوی بود که در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شکوفا شد. این جریان، جایگاه نظری اگزیستانسیالیسم را در فرانسه به چالش کشید. لوی-استروس[۱۷] انسان‌شناسی را « ساختارگرایانه»[۱۸] کرد، همان‌گونه که رولان بارت[۱۹] این کار را در مطالعات ادبی-فرهنگی و لویی آلتوسر[۲۰] در مارکسیسم انجام دادند.

ساختارگرایی یک چارچوب روش‌شناختی در علوم انسانی (علوم اجتماعی، فلسفه، روان‌شناسی، زبان‌شناسی و انسان‌شناسی) است که بر تحلیل سیستماتیک ساختارهای بنیادین حاکم بر پدیده‌های فرهنگی، زبانی و روانی تأکید دارد. این رویکرد، برخلاف رویکردهای ذات‌گرایانه  (essentialist)، به جای عناصر منفرد به روابط بین‌الاذهانی و شبکه‌های معنایی توجه می‌کند. به عبارت دیگر این رویکرد معتقد است که معنای پدیده‌ها نه از طریق عناصر منفرد، بلکه از طریق روابط بین اجزا در یک سیستم یا ساختار کلی تعیین می‌شود.

مبانی اصلی ساختارگرایی:

  1. تأکید بر ساختارها: ساختارگرایی به دنبال کشف الگوها و قواعدی است که رفتارها، زبان، فرهنگ و نهادهای اجتماعی را سازماندهی می‌کنند. به‌عنوان مثال در زبان‌شناسی، فردینان دو سوسور معتقد بود که معنا از تفاوت میان واژه‌ها در یک سیستم زبانی ایجاد می‌شود، نه از خود واژه‌ها به‌تنهایی.
  2. کل‌گرایی: پدیده‌ها را باید در چارچوب یک سیستم کلی درک کرد، نه به‌صورت جداگانه.
  3. تاکید بر نقش روابط (به‌جای ذات‌گرایی): معنای هر عنصر در گرو جایگاه آن در یک شبکه از روابط است.
  4. نفی سوژهٔ مستقل: ساختارگرایان معتقدند افراد تحت تأثیر ساختارهای ناخودآگاه (زبانی، اجتماعی، فرهنگی) عمل می‌کنند، نه به‌صورت کاملاً آزاد.

ساختارگرایی در روان‌کاوی لکانی

ژک لکان (1953) با تلفیق روان‌کاوی فرویدی و زبان‌شناسی سوسوری، سه ساحت بنیادین را صورت‌بندی کرد: ساحت نمادین، ساحت خیالی و ساحت واقع. برای آشنایی با این ساحت‌ها به مقاله روان‌کاوی لکانی مراجعه کنید.

ژاک لاکان

ساختارگرایی روانکاوی فرویدی

تا پایان دههٔ ۱۹۵۰ (زمانی که در ۱۹۵۹-۱۹۶۰ تغییر جهت اساسی در اندیشهٔ ژک لکان رخ داد)، می‌توان لکان را به‌عنوان کسی که روانکاوی فرویدی را نیز ساختارگرایانه کرد، توصیف نمود. او این کار را تحت عنوان «بازگشت به فروید»[۲۱] انجام داد که بر اساس مشهورترین گفتهٔ او، «ناخودآگاه مانند یک زبان ساختار یافته است[۲۲]». درست در زمانی که روانکاوی فرویدی در خطر نادیده گرفته‌شدن و خیانت در جهانِ روانکاویِ پسافرویدی (به‌ویژه در روانشناسی ایگوی[۲۳] انگلیسی-آمریکایی که توسط سه‌گانه‌ی هاینتس هارتمن[۲۴]، ارنست کریس[۲۵] و آنالیست پیشین لکان یعنی لوونشتاین تثبیت شده بود) قرار داشت، ژک لکان خود را تنها مدافع ارتدوکسی فرویدی می‌دانست.

بیانیهٔ بنیان‌گذارانهٔ لکانیسم

ژک لکان باور داشت که کلید حفظ رویکرد انقلابی فروید به سوژهٔ روانی، توجه به نقش محوری زبان در روانکاوی است، هم در کار بالینی و هم در نظریه‌پردازی‌های فراروان‌شناختی. او این دیدگاه را با الهام از زبان‌شناسی سوسور[۲۶] بنا نهاد. لکان این ایده‌های بنیادین را در اثر مهم خود به نام «کارکرد و قلمرو گفتار و زبان در روانکاوی»[۲۷] (1953) به تفصیل شرح داد. این مقاله که به «گفتمان رم» معروف است (چون اولین بار در رم ارائه شد)، در واقع بیانیه‌ای تأسیسی برای مکتب لکانیسم محسوب می‌شود. این بیانیه همزمان با خروج ژک لکان از مؤسسهٔ روانکاوی سابقش، انجمن پاریسی روانکاوی [۲۸](SPP)، و تأسیس مؤسسهٔ جدید، انجمن فرانسوی روانکاوی[۲۹](SFP)، بود. حرکت SPP به سمت الگوی پزشکی‌شده‌ آموزش روانکاوی (مطابق با پارادایم روان‌پزشکی علم‌گرایانه که در مؤسسات جهان انگلیسی‌زبان غالب بود)، یکی از عوامل اصلی جدایی گروه انشعابی و تشکیل SFP محسوب می‌شد.

تکوین سمینارهای لکان

در سال ۱۹۵۳، ژک لکان اولین سمینار سالانهٔ خود را با موضوع «مقالات فروید دربارهٔ تکنیک روانکاوی»[۳۰] (۱۹۵۴-۱۹۵۳) برگزار کرد. لکان این سمینارها را تا دقیقاً پیش از مرگش ادامه داد، به طوری که «سمینار» او به مدت بیست و هفت سال به طور مستمر برگزار شد. لکان تأثیر اصلی خود را عمدتاً از طریق آموزش شفاهی اعمال می‌کرد. دههٔ اول «سمینار» (۱۹۶۳-۱۹۵۳) در بیمارستان سِنت-آن[۳۱] تدریس می‌شد و مخاطبان آن را عمدتاً روانکاوان تشکیل می‌دادند. به دلایلی که در ادامه توضیح داده می‌شود، ژک لکان در سال ۱۹۶۴ سمینار خود را ابتدا به اکول نرمال سوپریور [۳۲](۱۹۶۹-۱۹۶۴) و سپس به دانشکدهٔ حقوق پانتئون[۳۳] (۱۹۸۰-۱۹۶۹) منتقل کرد. از سال ۱۹۶۴ به بعد، مخاطبان لکان به طرز چشمگیری هم از نظر تعداد و هم از نظر تنوع زمینه‌های تحصیلی افزایش یافتند، به طوری که هنرمندان و دانشگاهیان از رشته‌های مختلف دانشگاهی به جمع حاضران با گرایش بالینی پیوستند. «سمینار» به یک نهاد فکری محوری در پاریس تبدیل شد، نوعی کانون که برخی از درخشان‌ترین ستاره‌های فرهنگ فرانسوی پس از جنگ را به خود جذب می‌کرد. به عنوان مثال، فیلسوفانی چون ژان هیپولیت[۳۴]، میشل فوکو[۳۵]، ژیل دلوز[۳۶]، لوس ایریگاری[۳۷] و ژولیا کریستوا[۳۸] در جمع مخاطبان لکان حضور یافتند. در سمینارهای خود، لکان با مهارت در میان جریان‌های نظری متعدد مانور می‌داد و روانکاوی را با تاریخ فلسفه، پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم، ساختارگرایی، پسا‌ساختارگرایی، فمینیسم و همان‌طور که قبلاً اشاره شد، تقریباً با هر رشته‌ای که در دانشگاه نماینده داشت به گفتگو می‌گذاشت. تمام فیلسوفان بزرگ فرانسوی نسل دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به نوعی با روانکاوی فرویدی درگیر شدند و همهٔ آنها این کار را به شیوه‌هایی انجام دادند که به درجات مختلف متأثر از آموزه‌های ژک لکان بود.
ژک لکان

گذار از ساختارگرایی

دهه ۱۹۶۰ برای لکان همزمان بود با اوج باروری فکری و تحولات پرشور نظری. نقطه عطف این دوره در سمینار هفتم با عنوان «اخلاق روانکاوی»[۳۹]  (۶۰-۱۹۵۹) رخ داد، جایی که لکان مسیر فکری خود را به شکلی تعیین کننده تغییر داد. در این سمینار، او به بازنگری در اولویت مطلق زبان، که در پروژه «بازگشت به فروید» دهه ۱۹۵۰ مطرح کرده بود، پرداخت. در سال‌های پیش از این تغییر عقیده، ژک لکان پیوسته بر اهمیت بنیادین «ساحت نمادین» تأکید داشت؛ یعنی بر کارکرد ویژه نشانگرهای زبانی (دال‌های سوسوری) در ساختار و پویایی ناخودآگاه و سوژه سخنگو (در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، ساحت پدیداری-تصویری خیالی به دلیل تمرکز بر مرحلهٔ آینه‌ای در کانون توجه بود). در پایان دههٔ ۱۹۵۰، با ظهور ساحت واقع به عنوان کانون جدید توجه در اندیشهٔ لکان، توجه به چیزها و پدیده‌هایی که از قدرت‌های دلالتی نظم نمادین اجتماعی-زبانی می‌گریزند، در برابر آن مقاومت می‌کنند یا آن را خنثی می‌کنند، بیش از پیش در نظریهٔ لکانی مرکزیت یافتند. این چیزها و پدیده‌ها شامل دیگری‌[۴۰]، رانه‌ها[۴۱]، ژوئیسانس[۴۲] و ابژهٔ آ کوچک[۴۳]، در میان سایر مفاهیم لکانی می‌شوند. این سمینار ۱۹۶۰-۱۹۵۹ را می‌توان به درستی متنی پیشگامانه از جریان پسا‌ساختارگرایی پیش از شکل‌گیری رسمی آن دانست.

طردِ لکان از انجمن فرانسوی روانکاوی

در سال ۱۹۶۳، ضربه‌ای مهیب در تاریخچه حرفه‌ای و شخصی ژک لکان رخ داد. به مدت ده سال (از ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۳)، انجمن روانکاوی فرانسه (SFP) که پس از انشعاب از انجمن روانکاوی پاریس (SPP) تشکیل شده بود، تحت بررسی مستمر و دقیق انجمن بین‌المللی روانکاوی (IPA) قرار داشت تا به عنوان مؤسسه آموزشی به رسمیت شناخته شود. IPA  در نهایت به SFP اولتیماتوم داد که تنها در صورتی می‌تواند به عضویت پذیرفته شود که نام لکان از فهرست روانکاوان آموزشی حذف گردد. دلیل اصلی این محرومیت از این قرار بود که لکان «جلسات با مدت زمان متغیر»[۴۴] برگزار می‌کرد که با استانداردهای جلسات با زمان ثابت مورد تأیید IPA در تضاد بود، SFP این شرط را پذیرفت و به این ترتیب موقعیت رسمی لکان در این انجمن سلب شد. ژک لکان که به حق این واقعه را خیانتی عمیقاً آسیب‌زا تلقی می‌کرد، برنامه‌های خود برای برگزاری سمینار ۱۹۶۴-۱۹۶۳ با عنوان «نام‌های پدر»[۴۵] را متوقف ساخت (تنها جلسه افتتاحیه آن در تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۶۳ برگزار شد). او سپس محل برگزاری سمینارهای خود را از بیمارستان سِنت-آن به اکول نرمال سوپریور منتقل نمود و در سال ۱۹۶۴ سمینار یازدهم خود با عنوان «چهار مفهوم بنیادین روانکاوی»[۴۶] را ارائه داد که در آن این چهار مفهوم را به شرح زیر مشخص کرد:
  1. ناخودآگاه
  2. تکرار
  3. انتقال
  4. سائق
در جلسه افتتاحیه این سمینار، ژک لکان به بحث درباره «طرد»[۴۷] خود توسط IPA از طریق SFP پرداخت و وضعیت خود را با باروخ اسپینوزا و اخراج او از جامعه یهودیان به دلیل ارتداد مقایسه نمود.
ژک لکان

شکل‌گیری مکتب مستقل

جالب توجه است که علیرغم ماهیت آسیب‌زای طرد لکان از SFP، این اتفاق موجب شد لکان بیش از پیش به هویت فکری مستقل خود دست یابد و دستگاه مفهومی متمایزی را توسعه دهد که از زبان و چارچوب نظری فرویدی که در دهه اول سمینارهایش (۱۹۶۳-۱۹۵۳) غالب بود، فاصله می‌گرفت. گرچه بسیاری از مبانی این تفکر در آثار قبلی لکان قابل ردیابی بود، اما در اواسط دهه ۱۹۶۰ بود که لکانیسم به عنوان منظومه‌ای مستقل از فرویدیسم به وضوح شروع به ظهور کرد. در پی این تحولات، ژک لکان در سال ۱۹۶۴ مدرسه فرویدی پاریس [۴۸]را تأسیس نمود که فضایی برای تجربه‌ی رویکردهای نوین در آموزش و پرورش روانکاوان فراهم می‌ساخت. در سال ۱۹۶۶، اثر عظیم لکان با عنوان «مکتوبات» توسط انتشارات سویل[۴۹] منتشر شد. پیش از این، ژک لکان تنها یک کتاب (یعنی رساله روان‌پزشکی خود در سال ۱۹۳۲) به چاپ رسانده بود. این مجموعه نهصد صفحه‌ای، بسیاری از مهم‌ترین مقالات و نوشته‌های لکان را در یک مجلد گردآوری کرده بود که دوره‌ای سی ساله از ۱۹۳۶ تا ۱۹۶۶ را در بر می‌گرفت. به رغم شهرت این اثر به دشواری و پیچیدگی، بلافاصله پس از انتشار به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های فرانسه تبدیل شد و جایگاه ژک لکان را به عنوان «فروید فرانسوی» در اذهان عمومی تثبیت نمود. در این دوره، شمار شرکت‌کنندگان در سمینارهای لکان به طور پیوسته افزایش یافت و تأثیر اندیشه‌های او گستره وسیع‌تری از حیات فکری و فرهنگی پاریس را تحت تأثیر قرار داد. این گسترش نفوذ هم در محافل دانشگاهی و هم در میان روشنفکران و هنرمندان مشهود بود.

علاقه لکان به ریاضیات و علوم صوری

در طول حیات حرفه‌ای خود، ژک لکان علاقه‌ای جدی به شاخه‌های مختلف ریاضیات و علوم صوری نشان داد. این علاقه به دهه ۱۹۴۰ و استفاده او از نظریه بازی‌ها در مقاله «زمان منطقی و ادعای قطعیت پیش‌بینی‌شده»[۵۰] بازمی‌گردد. با گرایش به ساختارگرایی در اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل ۱۹۵۰، لکان نه تنها از نظریه بازی‌ها، انسان‌شناسی لوی-استروس و واج‌شناسی جاکوبسون، بلکه از تاریخ ریاضیات و توپولوژی نیز بهره برد. در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، نمودارها، گراف‌ها و نمادهای ریاضی به طور فزاینده‌ای در سخنرانی‌ها و نوشته‌های ژک لکان ظاهر شدند. در اواخر دهه ۱۹۶۰ و به ویژه دهه ۱۹۷۰، مباحث منطق، توپولوژی و نظریه گره‌ها به ویژگی‌های بارز گفتمان لکانی تبدیل شدند. ژک لکان در دهه ۱۹۷۰ اصطلاح « متم»[۵۱] را برای واحدهای صوری‌سازی ابداع کرد که مفاهیم تحلیلی را در قالب نمادهای ریاضی بیان می‌کرد. لکان امیدوار بود با این روش از سوءتفسیرهای ناشی از زبان ساده فروید جلوگیری کند و روان‌کاوی را از تصورات عامیانه «روان‌شناسی عمق»[۵۲] رها سازد. لکان با کمک توپولوژی (دانش بررسی سطوح و اشکال) نگرش تازه‌ای به روانکاوی ارائه داد. او تصور رایج از روانکاوی به عنوان «روان‌شناسی عمق» را به چالش کشید. این تصور قدیمی (روان‌شناسی عمق) بر مفاهیم ساده‌ای از فضا (مانند بالا و پایین، درون و بیرون) استوار بود که از هندسه اقلیدسی گرفته شده بود. با استفاده از اشکال پیچیده توپولوژیک، ژک لکان نشان داد ناخودآگاه را نمی‌توان به سادگی به لایه‌های عمیق ذهن تقلیل داد. به جای این نگرش قدیمی، او ناخودآگاه را شبکه‌ای درهم‌تنیده از پیچ‌وتاب‌ها، انحناها و تاخوردگی‌ها معرفی کرد که همه آنها در یک سطح پیچیده از فعالیت ذهنی قرار دارند و با روش‌های تحلیلی دقیق قابل بررسی هستند. این دیدگاه جدید، درک ما از کارکرد ذهن را دگرگون کرد.
ژک لکان

دوره پایانی آموزش‌های لکان

در دهه پایانی آموزش‌های لکان، سمینارهای او علاوه بر پیگیری برنامه صوری‌سازی[۵۳] از طریق «متم‌ها»، به تأملات عمیقی درباره نظریه ساحت‌ها (به ویژه ساحت واقع) و تفاوت جنسیتی پرداختند، موضوعاتی که اغلب درهم تنیده بودند. این برنامه صوری‌سازی به لکان امکان داد محدودیت‌های دقیق امر قابل گفتن و قابل بازنمایی را با دقت آشکار کند و از این طریق با نشان دادن آنچه در مختصات «واقعیت» آشنا (که توسط دو ساحت خیالی و نمادین ساخته می‌شود) به طور کامل و کافی تثبیت نشده است، به ساحت واقع اشاره کند.

نظریه «جنسی‌شدگی» و تأثیرات فمینیستی

لکان در سمینار بیستم خود با عنوان «انکور» (۷۳-۱۹۷۲)، تفاوت جنسیتی را به عنوان «جنسی‌شدگی[۵۴]» نظریه‌پردازی کرد و مواضع سوژه مردانگی و زنانگی را (فارغ از مبانی بیولوژیک) در قالب منطق صوری به تصویر کشید. او در اینجا ادعا کرد که یک ناهماهنگی ساختاری ذاتی و اجتناب‌ناپذیر میان دو جنس وجود دارد که سوژه‌های جنسی‌شده را محکوم می‌کند که اساساً با یکدیگر (و حتی با خود به عنوان سوژه‌های منقسم) ناهماهنگ باشند. لکان این ایده را در جمله معروف خود خلاصه کرد: «رابطه جنسی وجود ندارد»[۵۵] اظهاری که در آن زمان جنجال‌برانگیز بود.

انحلال مدرسه فرویدی و پیامدهای آن

در سال ۱۹۸۰ و نزدیک به پایان عمر، ژک لکان تصمیم به انحلال مدرسه خود گرفت؛ تصمیمی بحث‌برانگیز که به درگیری‌های داخلی میان پیروانش منجر شد. پس از مرگ لکان در سال ۱۹۸۱، داماد و ویراستار سمینارهای او ژاک-آلن میلر (که اولین بار در سال ۱۹۶۴ به عنوان دانشجوی آلتوسر در ENS با لکان ملاقات کرده بود) «مدرسه نهضت فرویدی»[۵۶] را به عنوان جایگزین مدرسه فرویدی تأسیس کرد. میلر از آن زمان کنترل انتشار آثار لکان را بر عهده داشته و مجموعه کتاب‌های «گستره فرویدین»[۵۷] را ویرایش می‌کند که در آن نسخه‌های تایید شده سمینارهای سالانه و دیگر نوشته‌های لکانی منتشر می‌شوند. به‌ویژه سمینار بیستم و بخش‌های مرتبط از آثار ژک لکان در این دوره، به عنوان محرکی قدرتمند برای تحولات کلیدی در تفکر فمینیستی فرانسوی در دهه ۱۹۷۰ عمل کرد. این آثار تأثیر عمیقی بر نحوه درک جنسیت و روابط جنسی در فلسفه و نظریه فمینیستی گذاشتند.

[۱] به فرانسوی: Jacques Marie Émile Lacan

[۲] فلسفهٔ قاره‌ای (Continental philosophy) به یکی از دو سنت عمده در فلسفهٔ غرب اشاره دارد که در مقابل فلسفهٔ تحلیلی (Analytic philosophy) قرار می‌گیرد. این اصطلاح عمدتاً به مکاتب فلسفی اروپای قاره‌ای (به‌ویژه آلمان، فرانسه، ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی) از قرن نوزدهم به بعد اطلاق می‌شود.

[۳] De la psychose paranoïaque dans ses rapports avec la personnalité (On Paranoid Psychosis in its Relations with the Personality)

[۴] Rudolph Lowenstein

[۵] Alexandre Kojève

[۶] G.W.F. Hegel’s Phenomenology of Spirit

[۷] Les complexes familiaux dans la formation de l’individu: Essai d’analyse d’une fonction en psychologie (The Family Complexes in the Formation of the Individual: Attempt at an Analysis of a Function in Psychology).

[۸] Écrits

[۹] Logical Time and the Assertion of Anticipated Certainty: A New Sophism

[۱۰] Presentation on Psychical Causality

[۱۱] Aggressiveness in Psychoanalysis

[۱۲] The Mirror Stage as Formative of the I Function as Revealed in Psychoanalytic Experience

[۱۳] Ferdinand de Saussure

[۱۴] Claude Lévi-Strauss

[۱۵] Roman Jakobson

[۱۶] The Elementary Structures of Kinship

[۱۷] Lévi-Strauss

[۱۸] Structuralizing

[۱۹] Roland Barthes

[۲۰] Louis Althusser

[۲۱] Return to Freud

[۲۲] l’inconscient est structuré comme un langage

[۲۳] Ego psychology

[۲۴] Heinz Hartmann

[۲۵] Ernst Kris

[۲۶] Saussure

[۲۷] The Function and Field of Speech and Language in Psychoanalysis

[۲۸] Société Parisienne de Psychanalyse

[۲۹] Société Française de Psychanalyse

[۳۰] Freud’s Papers on Technique

[۳۱] Hôpital Sainte-Anne

[۳۲] École Normale Supérieure

[۳۳] Panthéon

[۳۴] Jean Hyppolite

[۳۵] Michel Foucault

[۳۶] Gilles Deleuze

[۳۷] Luce Irigaray

[۳۸] Julia Kristeva

[۳۹] The Ethics of Psychoanalysis

[۴۰] Otherness

[۴۱] Drives

[۴۲] Jouissance

[۴۳] a (objet petit a

[۴۴] Variable-length sessions,

[۴۵] The Names-of-the-Father

۴۶ The Four Fundamental Concepts of Psychoanalysis

[۴۷] Excommunication

[۴۸] École freudienne de Paris

[۴۹] Éditions du Seuil

[۵۰] Logical Time and the Assertion of Anticipated Certainty

[۵۱] متم (Matheme) اصطلاحی است که ژک لکان در دهه ۱۹۷۰ ابداع کرد و به واحدهای صوری‌شدهٔ دانش روانکاوی اشاره دارد. این مفهوم یکی از نوآوری‌های کلیدی لکان در تلاش برای علمی‌تر کردن روانکاوی و جلوگیری از سوءتفسیرها بود.

[۵۲] Depth psychology

[۵۳] Formalization

[۵۴] Sexuation

[۵۵] Il n’y a pas de rapport sexuel

[۵۶] The École de la Cause freudienne

[۵۷] Champ freudien book

منابع
مقاله‌ی فوق ترجمه و تلخیص بخش‌هایی از مقاله‌ی زیر است:

Johnston, A. (2021). Jacques Lacan. In E. N. Zalta (Ed.), The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Winter 2021 ed.). Stanford University. https://plato.stanford.edu/entries/lacan/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *