نامهها توسط فاطمه ارجمند ترجمه و برای انتشار در ویژهنامه فروید گروه روانکاوی دیگری آماده شده است.
به کارل آبراهام، ۲ ژانویه، ۱۹۱۲
دوست عزیز
پس از سرکردن تعطیلات با نوشتن دو صفحه و نصفی (که دوستشان ندارم) و نیز با تمامی نارضایتیهای فردی که داشتم، سرانجام فرصتی یافتم تا برای تو، همسر و فرزندانت کامروایی در سال جدید را آرزو کنم. سعادتی که سزاوار توست و نیز مایهی افتخار من. علایق مشترک و همدردی شخصی چنان ما را به یکدیگر پیوند زد که تردیدی در خلوص حسن نیت ما بر یکدیگر باقی نگذاشته است.
از دشواریهای موقعیتت در برلین آگاهم و همواره روح آرام و خوشبینی استوارت را میستایم. تاریخچهی امر خطیری که ما مشغول آنیم ممکن است همواره خشنود کننده نباشد، همچون تاریخچهی سایر امور خطیر؛ با این وجود بیشک فصلی گیرا در تاریخ خواهد گشود…

انتظار زیادی برای خودم ندارم. ما در حال گذار از دوران یاسآوری هستیم و بدون شک بازشناسی آن تنها توسط نسل بعد به سرانجام خواهدرسید. با این حال لذت بیبدیل رسیدن به نخستین بینشها از آن ماست. کارم بر روی روانشناسی دین[۱] بسیار کُند پیش میرود و شاید ترجیح میدادم به کلی رهایش کنم. باید چیزی شبیه به مقدمه برای نشریهی جدید ایماگو بنویسم، چیزی دربارهی روانشناسی قبایل وحشی. رساله رایک[۲] برای گردآوری زیاده از حد مفصل است. همین امروز از نویسنده خبردار شدم (او یکی از اعضای [نشریه] ماست)که قرار است بهعنوان کتاب به چاپ رسد.
بدرود، و برای دوست وفادارت بیشتر بنویس.
فروید
درباره کارل آبراهام اینجا بخوانید.
کارل آبراهام (۱۸۷۷-۱۹۲۵) روانکاو برجسته آلمانی و از نزدیکترین همکاران زیگموند فروید بود. رابطه علمی و دوستانه این دو از ۱۹۰۷ آغاز شد و تا پایان عمر آبراهام در ۱۹۲۵ ادامه یافت – دورانی پربار که در طی آن فروید حدود ۱۰۹ نامه به او نوشت و در سوگنامهاش از آبراهام به عنوان «یکی از استوارترین و خردمندترین پیروانش» یاد کرد.
آبراهام که ابتدا به فلسفه و زبانشناسی علاقه داشت، به روانکاوی روی آورد و به حلقه صمیمی فروید پیوست. او نهتنها نظریهپردازی عمیق بود، بلکه به خاطر برخورد گرم و صمیمیاش در روابط حرفهای نیز شهرت داشت. از مهمترین دستاوردهای او، توسعه تئوری علتشناسی اختلالات روانی بر اساس مراحل روانجنسی (Psychosexual stages) فروید بود. او همچنین پژوهشهای عمیقی در حوزه منششناسی و اختلالات روانپریشی-افسردگی (Psychotic-Depressive Disorders) انجام داد. یکی از تأثیرگذارترین ایدههای آبراهام، بررسی تثبیت در مراحل پیشاتناسلی و تأثیر آن بر شکلگیری شخصیت بود. او دو تیپ شخصیتی شخصیت دهانی (سازشنایافته، وابسته) وشخصیت مقعدی (کنترلگر، وسواسی) را معرفی کرد.
به لودویگ بینزوانگر، ۸ اکتبر ۱۹۳۶
دوست عزیز
سخنرانی[۳] تو شگفتانهی دلپذیری بود. کسانی که به آن گوش سپارده و برای من شرح دادند ظاهرا تحت تاثیر قرار نگرفتهبودند؛ باید زیادی برایشان دشوار بودهباشد. من با خواندن آن از سبک و سیاق زیبایت، سطح دانش و وسعت افق دیدگاهت و همچنین ملاحظهات در تقابلات با من لذت بردم. چنانچه همگان میدانند زمانی که کار به تعریف و تمجید رسد هرکسی می تواند بینهایت آن را بپذیرد.
البته من با تو همعقیده نیستم. من همواره در طبقهی اول و در زیرزمین ساختمان سکنا گزیدهام- تو معتقدی با تغییر نظرگاه، آدمی میتواند طبقهی بالایی را که میزبان مهمانانی دیگر همچون دین، هنر و سایرین است را ملاقات کرد. تو تنها کسی نیستی که بر این باوری، بسیاری از اشخاص متمدنِ گونهی homo natura (انسان طبیعی) بر همین اندیشهاند. از این حیث شما محافظهکار هستید و من انقلابی. اگر من زندگی کاری دیگری پیش رویم میداشتم جرئت میورزیدم تا حتی به آن نجیبزادهها[۴] در کلبهی محقرم منزل دهم. درحالحاضر هنگامیکه به مقوله «رواننژندی گونهی انسان» برخوردکردم یک مورد برای دین یافتهام. با این حال احتمالا ما در حال سخنگفتن از اهدافی هستیم که با هم تلاقیدارند و قرنها پیش از نزاع ما شکل گرفتهاند.
در دوستی صمیمانه، و همراه با احترامات به همسرت
فروید

درباره لودویک بینزوانگر اینجا بخوانید.
لودویک بینزوانگر (۱۸۸۱-۱۹۶۶) روانپزشک سوئیسی و از پیشگامان روانشناسی اگزیستانسیال بود که نقش مهمی در توسعه روانشناسی پدیدارشناختی ایفا کرد. او که در خانواده ای سرشناس در حوزه روانپزشکی به دنیا آمده بود – پدربزرگش مؤسس آسایشگاه معروف کروزلینگن بود – پس از اخذ مدرک پزشکی از دانشگاه زوریخ در سال ۱۹۰۷، به حلقه روانکاوان پیوست. رابطه بینزوانگر با زیگموند فروید از سال ۱۹۰۷ آغاز شد و تا پایان عمر فروید در سال ۱۹۳۹ ادامه یافت. این رابطه دوستانه که بیش از سه دهه به طول انجامید، شامل تبادل نظرات علمی و مکاتبات گسترده بود به طوری که بینزوانگر در این مدت حدود ۳۰ نامه به فروید نوشت.
در طول این سالها، بینزوانگر که عمیقاً تحت تأثیر شخصیت و افکار فروید قرار داشت، با این حال نتوانست به طور کامل با نظریه روانکاوی ارتباط برقرار کند. نقطه اوج این رابطه در سال ۱۹۳۸ بود که بینزوانگر به فروید پیشنهاد پناهندگی در سوئیس را داد، هرچند فروید ترجیح داد به لندن برود. بینزوانگر که از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۵۶ مدیریت آسایشگاه کروزلینگن را بر عهده داشت، به تدریج تحت تأثیر فلاسفهای مانند هایدگر و هوسرل، رویکرد اگزیستانسیال خود را توسعه داد و به عنوان نخستین روانپزشک اگزیستانسیال شناخته شد.
پینوشتها
[1]توتم و تابو، وین، 13/1912
[۲] Theodor Reik
[۳] «فرایافت فروید از انسان در پرتو علم مردمشناسی»، سخنرانی ارائه شده در بزرگداشت زادروز 80 سالگی فروید در وین
[۴] High-born
منبع
Freud, S. (1960). Letters of Sigmund Freud (T. Stern & J. Stern, Trans.; E. L. Freud, Ed.). Basic Books. (Original work published 1873-1939).