همهی ما به شدت با مشکلات مرتبط با بیشرم در رابطه جنسی سازگار شدهایم؛ یعنی با فرهنگ منحطی که در آن همه چیز مجاز به نظر میرسد، فرهنگی که فضای حاکم بر آن اغلب بیش از حد صریح است و برخی افراد به شدت از توجه ناخواسته، تهاجمی و متعرضانهی دیگران آسیب میبینند.
بنابراین در چنین فرهنگی ممکن است کمی عجیب و حتی افراطی به نظر برسد که مشکل شرم جنسی را مطرح کنیم؛ یعنی رنج روحی شدید ناشی از خجالت در مورد خواستهها و بدنمان، همراه با احساس عدم پذیرش فیزیکی، انزجار و وحشت از این که افکار جنسی ما کشف و قضاوت شود. از زمان افول عصر کلاه بلند[1] [قرن ۱۹] یا حداقل از زمان انقلابهای دههی 1960 به نظر میرسد که کسی اجازه ندارد در مورد مسائل مرتبط با شرم جنسی از صمیم قلب نگران باشد؛ به نظر می رسد که خطرات مربوط به رابطه جنسی دقیقاً در انتهای دیگر طیف، یعنی در انتهای عاری از شرم نهفته است.
اما شرم جنسی، در حقیقت، هرگز از بین نرفت؛ زیرا شرم جنسی یک موضوع روانی است، نه سیاسی یا مذهبی. توانایی ما برای اینکه با اعتماد به نفس و شادی، خودِ جنسیمان را ابراز کنیم، توانایی ما برای بیان آنچه میخواهیم، درخواست تقاضاهای جنسی خود بدون خجالت و ترک سریع موقعیتهایی که در آن ناکام یا تحقیر میشویم، همگی دستاوردهای روانی عظیمی هستند. این دستاوردها عموماً فقط برای کسانی در دسترس هستند که از محیطهای اولیه بسیار حمایتی و از نظر عاطفی پیشرفته برخوردار بودند. برای اینکه ما بزرگسالانی بدون مشکلات جنسی باشیم، لازم است که در گذشته، دیگران به ما این فرصت را داده باشند که برای خودمان قابل قبول باشیم: یعنی لذت بردن از این احساس که بدن ما و عملکرد آن چیزهای طبیعی و خوبی هستند، اینکه ما برای ابراز کنجکاوی دربارهی خودمان بد ذات یا گناهکار نیستیم و اینکه در سن دو سالگی به درستی از وجودِ عجیب و شگفتانگیز اندامهای تحتانی خود خوشحال شویم.
میل جنسی یکی از شخصیترین و آسیبپذیرترین موضوعاتی است که تا به حال بنا بوده بیان کنیم، موضوعی که فرد را در معرض درجاتِ بالقوهی مهمی از تمسخر و استهزا قرار دهد. همانطور که قلدرهای مختلف همیشه میدانستند، اگر میخواهید کسی را به سرعت نابود کنید، او را به خاطر تمایلات جنسیاش دچار شرم کنید. آنها هرگز اعتماد به نفس لازم برای به چالش کشیدن شما را نخواهند داشت. چیزهای اندکی وجود دارد که عمیقتر از اشتیاق ما برای ارتباط جنسی «ما» باشد و بنابراین هرگونه احساس بیارزشی (به عنوان مثال هرگونه نگرانی در مورد اینکه آیا واقعا خوب هستیم، چقدر ممکن است شایسته باشیم یا چقدر وجود ما پذیرفتنی است) به طور مرتب در اتاق خواب ظاهر شود و توانایی ما را به عنوان موجودات جنسی ساده و بدون تعارض از بین ببرد.
به طور کلی، اگر خطری وجود داشته باشد که ما نسبت به خود احساس بدی داشته باشیم، از نظر روانی گزیرناپذیر است که نسبت به خود و رابطه جنسی قطعا احساس بدی داشته باشیم. آنچه که مشکلات جنسی نامیده می شود (اعم از ناتوانی جنسی، واژینیسموس، کمبود میل، اعتیادهای مضر) در درجه اول، همیشه مشکلات نفرت از خود هستند؛ و به عنوان یک قاعده نمیتوان هم از خود متنفر بود و هم در رختخواب، اوقات خوشی را سپری کرد.
شروع ترمیم مشکل شرم جنسی به این پذیرش اساسی متکی است که مشکلی وجود دارد و میتواند زندگی ما را ویران کند. علیرغم پیشنهادات مغایر، باید یاد بگیریم که موضوع را شناسایی و پیگیری کنیم. بسیاری از ما، زنان و مردان، در حال حاضر (مانند دوران تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا اسپانیا) به شدت از شرم جنسی خودمان رنج میبریم؛ نه به این دلیل که آنچه از نظر جنسی میخواهیم بد است (یعنی میل جنسی ما نوعی آزار دادن عامدانهی دیگران است)، بلکه به این دلیل که تاریخچهمان ما را مستعد کرده است که نسبت به خودمان احساس منفی داشته باشیم.
اثر اصلی شرم جنسی این است که ما را ساکت میکند. ما آنقدر خجالت میکشیم که حتی نمیتوانیم دربارهی شرمندگی خود صحبت کنیم. بنابراین بسیار مهم است که جرأت کنیم احساسات خود را در قالب کلمات بیان کنیم و به دنبال افرادی خونگرم و روشنفکر باشیم که با آنها بتوانیم با خیالی راحت به موانع جنسی خود اعتراف کنیم، و بیاموزیم که خود را از نگاهی بیطرفانهتر، کمتر قضاوتکننده و مراقب ببینیم.
برای سنجش میزان شرمی که در درون خود داریم، شاید ضرورت دارد که در طول مسیر چند سوال تکاندهنده از خودمان بپرسیم، سئوالاتی که ممکن است پاسخ دلپذیری برای آنها نداشته باشیم:
در مورد بدن خود چه احساسی دارید؟
چقدر دلتان برای شریک جنسیتان [به خاطر این که با شما رابطه دارد] میسوزد؟
آیا کسی می تواند شما را از نظر جنسی به درستی بشناسد و همچنان شما را دوست داشته باشد؟
البته خطرات زیادی در مورد بیان لجام گسیخته و آزاردهندهی موضوعات جنسی وجود دارد، آن گونهای که اعتماد به نفس و زندگی افراد بیگناه را از بین میبرد. اما از سوی دیگر خطرات بسیار زیادی نیز در زندگی با این احساسِ بیدلیل وجود دارد که ما گمان کنیم منحرف جنسی هستیم. در محیطی که متقابلا دلسوز و حامی است، پذیرش تمایلات جنسی یکی از سخاوتمندانهترین و بالغترین کاریست که میتوانیم انجام دهیم. ما که شرم زیادی تجربه میکنیم، سزاوار این هستیم که رابطه جنسی را نه به عنوان حوزهای از احساس گناه و ترس، بلکه به عنوان یک سرگرمی بسیار لذت بخش، عاری از گناه و به معنایِ عمیق «مفرح» کشف کنیم، چیزی که واقعاً سزاوار لذت بردن از آن هستیم، چنانچه، به رغم گفتههای اولیه، ما واقعاً سزاوار وجود داشتن هستیم.
برای مطالعهی بیشتر در این مورد به مقالهی «خاتمه دادن رابطه به دلایل جنسی» و «مشتقات ناتوانی جنسی» مراجعه کنید.
[1] Top hats
کلاه بلند نوعی کلاه است که مردان در مهمانیهای رسمی میپوشیدند. اولین کلاه بلند که از لحاظ تاریخی قابل تایید است را میتوان به جورج دانیج (در اواخر قرن هجدهم) نسبت داد، او اولین کلاه بلند را در سال 1793 ایجاد کرد. در قرن نوزده استفاده از این کلاه رو به زوال گذاشت. اگر مایلید در این مورد مطالعه کنید به اینجا مراجعه کنید (مترجم).
منبع
این مقاله ترجمهی مقالهی زیر است:
The school of life. (nd). The problem of sexual shame https://www.theschooloflife.com/article/the-problem-of-sexual-shame/
Photo: Pink nedroom, Richard Tuschman.