من از کشتزار دیگری می‌روید...

مشقات ناتوانی جنسی

در مورد ناتوانی جنسی در مردان دگرجنس‌گرا به ندرت به بینش روان‌درمانی، نیاز فوری پیدا می‌کنیم. یک مرد می‌تواند به لحاظ فیزیولوژیکی کاملاً قادر به برقراری رابطه‌ی جنسی باشد، اما در رختخواب با زنی که بی‌صبرانه می‌خواهدش نمی‌تواند رابطه‌ی جنسی برقرار کند، و این باعث شرمندگی و خجالت بی‌حد و حصری در او می‌شود. چه اتفاقی ممکن است در حال رخ دادن باشد؟ لازم است این را در نظر بگیریم که چه چیزی می‌بایست در ابتدای زندگی درست پیش برود تا در آینده احتمال وقوع این نوع ناتوانی روانی به حداقل برسد. یکی از تضمین‌کننده‌های بزرگ قوای جنسی یک مرد بالغ، عشق به نوع خاصی از زن در دوران کودکی‌اش است. در صورتی که مراقبِ مونث اصلیِ یک مرد [مادر] بتواند دو کار را انجام دهد، به او کمک بزرگی می‌کند تا بعدها این مرد با میل جسمانی خود احساس راحتی کند: اول، اگر این پیام را به مردِ کوچک زندگی‌اش بدهد که مورد تحسین اوست، به گونه‌ای که جنبه‌های زمخت‌تر و سخت‌تر او را در بر می‌گیرد و به آن‌ها پاداش می‌دهد. بهتر است به این مرد کوچک اجازه داده شود که با شمشیر پلاستیکی بازی کند، گهگاه می‌تواند سر و صدای زیادی ایجاد کند، اگر گاهی از باغچه گل بیاورد، مشکل هولناکی نیست. او [مرد کوچک] مجبور نیست فقط یک فرشته معصوم شیرین، منظم و مهربان باشد؛ بلکه می‌تواند موجودی پویاتر و قدرتمندتر باشد. همچنین چهره مادرانه می‌تواند کمک بزرگی باشد؛ اگر این در رابطه‌ی خود با مردانِ دیگر مصمم و ثابت قدم باشد، اگر بی‌جهت از آن‌ها نترسد، یا بی‌دلیل از آن‌ها عصبانی نباشد، توسط یکی از آن‌ها دچار تروما نشده باشد، و بتواند (وقتی بچه‌ها خوابند) با یکی از همین مردان اوقات بسیار رضایت بخشی در رختخواب داشته باشد. پدرها نیز نقشی کلیدی در قوای جنسی پسرشان در آینده دارند؛ این‌که به پسر خود این احساس را بدهند که [پدرها] می‌توانند رقابت را تحمل کنند، در شهر فضای کافی برای هر دوی آن‌ها وجود دارد، اگر بتوانند نشان دهند که قدرت و نشاط در حال رشد پسر به جای تهدید، منبع غرور است.

در مورد  ناتوانی جنسی در مردان دگرجنس‌گرا به ندرت به بینش روان‌درمانی، نیاز فوری پیدا می‌کنیم. یک مرد می‌تواند به لحاظ فیزیولوژیکی کاملاً قادر به برقراری رابطه‌ی جنسی باشد، اما در رختخواب با زنی که بی‌صبرانه می‌خواهدش نمی‌تواند رابطه‌ی جنسی برقرار کند، و این باعث شرمندگی و خجالت بی‌حد و حصری در او می‌شود. چه اتفاقی ممکن است در حال رخ دادن باشد؟

لازم است این را در نظر بگیریم که چه چیزی می‌بایست در ابتدای زندگی درست پیش برود تا در آینده احتمال وقوع این نوع ناتوانی روانی به حداقل برسد. یکی از تضمین‌کننده‌های بزرگ قوای جنسی یک مرد بالغ، عشق به نوع خاصی از زن در دوران کودکی‌اش است. در صورتی که مراقبِ مونث اصلیِ یک مرد [مادر] بتواند دو کار را انجام دهد، به او کمک بزرگی می‌کند تا بعدها این مرد با میل جسمانی خود احساس راحتی کند: اول، اگر این پیام را به مردِ کوچک زندگی‌اش بدهد که مورد تحسین اوست، به گونه‌ای که جنبه‌های زمخت‌تر و سخت‌تر او را در بر می‌گیرد و به آن‌ها پاداش می‌دهد. بهتر است به این مرد کوچک اجازه داده شود که با شمشیر پلاستیکی بازی کند، گهگاه می‌تواند سر و صدای زیادی ایجاد کند، اگر گاهی از باغچه گل بیاورد، مشکل هولناکی نیست. او [مرد کوچک] مجبور نیست فقط یک فرشته معصوم شیرین، منظم و مهربان باشد؛ بلکه می‌تواند موجودی پویاتر و قدرتمندتر باشد. همچنین چهره مادرانه[1]می‌تواند کمک بزرگی باشد؛ اگر این در رابطه‌ی خود با  مردانِ دیگر مصمم و ثابت قدم باشد، اگر بی‌جهت از آن‌ها نترسد، یا بی‌دلیل از آن‌ها عصبانی نباشد، توسط یکی از آن‌ها دچار تروما نشده باشد، و بتواند (وقتی بچه‌ها خوابند) با یکی از همین مردان اوقات بسیار رضایت بخشی در رختخواب داشته باشد.

پدرها نیز نقشی کلیدی در قوای جنسی پسرشان در آینده دارند؛ این‌که به پسر خود این احساس را بدهند که [پدرها] می‌توانند رقابت را تحمل کنند، در شهر فضای کافی برای هر دوی آن‌ها وجود دارد، اگر بتوانند نشان دهند که قدرت و نشاط در حال رشد پسر به جای تهدید، منبع غرور است.

البته نیازی به گفتن نیست که هیچ یک از این‌ها [شرایطی که در بالا گفتیم] الزاما اتفاق نمی‌افتد. بلکه برعکس، برخی از چهره‌های مادرانه وقت زیادی صرف کرده‌اند تا به به پسران خود تفهیم کنند که نباید یادآور آن دسته از مردانی باشند که آن‌ها را ترسانده یا به آن‌ها آسیب رسانده‌اند؛ یا چهره‌های مادرانه‌ای که بخشی از خشمِ معطوف به مردان بزرگ را که در اعماق وجودشان مایلند به سمت همان «مردان بزرگ» هدایت کنند، به حساب «مرد کوچک» خود می‌گذارند. یا چهره‌های مادرانه‌ای که پسران خود را به «دوست پسر» جایگزین تبدیل می‌کنند تا دفاعی در برابر ترس خود از یک رابطه‌ی بزرگسالانه سه بعدی [مترجم؛ روابطی که در آن شهوت، صمیمیت و تعهد توامان وجود دارد] داشته باشند. همان‌گونه که پدرانی وجود دارند که از نظر درونی آن‌قدر شکننده هستند که نمی‌توانند تحمل کنند کسی جز آن‌ها باید در خانه قدرت داشته باشد.

بیست سال بعد، نتیجه می‌تواند مردی باشد که در لحظه‌ای بی‌نظیر که زنی رو به او می‌کند و می‌گوید: «بیا، بیا برویم در اتاق خلوت کنیم، از لحظه‌ای که شب شروع شده تو را می‌خواهم»، هراس می‌کند. ممکن است لذت بخش به نظر برسد؛ اما برای دسته‌ی خاصی از انسان‌ها، می‌تواند به معنای شروع هراسی ویرانگر باشد. [این دعوت از سوی زن‌ها برای آن‌ها به این معناست که انگار] از آن‌ها خواسته می‌شود همان کاری را انجام دهند که (طبق منطق سال‌های رشدشان) به طرق مختلف باعث آزار، اذیت، خشم یا تهدید افرادی می‌شده است که می‌بایست به آن‌ها تکیه می‌کردند.[2] ناتوانی جنسی آنها، اگرچه امروزه کاملاً ناخوشایند است، اما در عمق روانشان مکانیسمی ضروری برای دور کردن آن‌ها از خطر و ناراحتی است.

برای فرونشاندن این وضعیت چه می‌توان کرد؟ مهم‌تر از همه، یک گفتگو، به طوری که شریک زندگی‌تان احساس نکند که او مقصر است و ناامنی‌هایش شروع به پر کردن خلاء [رابطه‌ی جنسی] نکند.

همچنین اگر در رختخواب مرد کمتر مورد توجه قرار گیرد، می‌تواند کمک کننده باشد. ممکن است معجزه‌اسا باشد اگر  زن خیال‌پردازی‌های خود را در مورد شخص دیگری، مرد یا زن، (شاید همکارش در محل کار یا کسی که در مسیر برگشت به خانه دیده) با او در میان بگذارد، بدین گونه مرد با مشاهده هیجان واقعی زن ممکن است آرام آرام راه برگشت به خودش را پیدا کند.[3]

می‌توان درباره «درست» یا «نادرست» بودن نظریه روان‌درمانی به‌طور طولانی بحث کرد. تا زمانی که به لحاظ جسمی در سلامت کامل هستیم، اما نمی‌توانیم با کسی که به شدت دوستش داریم حتی نعوظ داشته باشیم، ایجاب می‌کند در قضاوت احتیاط کنیم. به نظر می‌رسد که (متأسفانه) ممکن است بسیار پیچیده‌تر از آنچه باید، هستیم.

[مترجم؛ ما درگروه روان‌شناسی دیگری اعتقاد داریم، داستان پرفراز و نشیب زندگی هر کدام از ما به قدری اختصاصی و منحصر به فرد است که برای بررسیِ دقیقِ مشکلاتی از این دست حضور انفرادی در اتاق درمان و بررسی حرفه‌ای روایت فرد ضرورت دارد].

 

برای مطالعه‌ی بیشتر در این مورد به مقاله‌ی «شرم جنسی» و «خاتمه دادن رابطه به دلایل جنسی» مراجعه کنید.

 

منبع:

The schoolol of life. (n.d). The Difficulites of Impotence. https://www.theschooloflife.com/article/the-difficulties-of-impotence/

Photo: Johann Hamza

ویراستاری علمی: بهار آیت‌مهر


[1] Maternal figure

[2] منظور مولف این است که همان‌طور که پیش‌تر گفته شد برای فعالیتِ جنسیِ مناسب در بزرگسالی، مردان نیاز دارند بخش‌هایِ زمخت‌تر و خشن‌ترشان در کودکی توسط مادران‌شان مورد تایید قرار بگیرد؛ و همچنین قدرت گرفتن آن‌ها تهدیدی برای قدرت پدرشان تلقی نشود. حال اگر مردی در کودکی با بخش‌های زمخت و خشن و قدرتمند خود احساس خطر کرده باشد، یا گمان کرده باشد از طریق این بخش‌ها به والدین خود آسیب می‌رساند، در بزرگسالی، دعوت شدن از سمت یک زن برای رابطه‌ی جنسی می‌تواند این ترس را در او برانگیزد که قرار است با راه انداختن بخش‌های زمخت، خشن و قدرتمند خود به «دیگری» صدمه بزند؛ او با این بخش‌های وجود خود احساس راحتی نمی‌کند (مترجم).

[3] منظور مولف این است که زن با به اشتراک  گذاشتن خیال‌پردازی‌های جنسی خود به مرد رابطه نشان می‌دهد که احساسات زمخت می‌تواند برای او خوشایند باشد و به مرد کمک کند تا به تدریج او با این دست از احساسات خود احساس راحتی و امنیت بکند(مترجم).